خوانش نور !

عشق ورزیدن بر زبان آوردن آن است . عشق یعنی خواندن کتاب دل دیگری،تا آن را همانگونه که می ستانیم هدیه کنیم . قلب ، نقشه ی گنجی است که می گسترانیم و با صدای بلند می خوانیم .گاه آنچه که در چهره ای به نگارش آمده ، چیزی بیش از متون شعرای هفت گانه است ، و من هنگامی که به صورتی چشم می دوزم ، سعی دارم تمام سطور آن حتی زیرنوشتهایش را بخوانم .همچنان که در مه و ابر می لغزم ، در رخساره ها غرق می شوم تا شاید ببینم دیگری را . .....اما اگر بعضی را رغبت خواندن سیمای دیوانگان نیست ، به دلیل ناکافی بودن بصیرت و فهم ادراک آنهاست ...آنها کتابهایی ناگشوده اند . یک مادر ، در چشمان فرزندش ، همه چیز را می خواند ، قرار گرفتن در تیر رس نگاه یک نوزاد کافی است تا بدانیم که چگونه انسان کوچک از سیمای ما ، موفق به خواندنمان می شود . چون خواننده های بزرگ و حرفه ای ، سیمای مخاطب خود را می بلعند!........واقعه ای پرشرر میان دو نفر که به هم علاقمندند ، خواندن یکی توسط دیگری است . ......* * برگزیده ای کتاب فروغ هستی ، کریستاین بوبن ، با اندکی تغییر !