ازدواج-۳

الان نزدیک چهار روز است که "او" به مسافرت رفته است و من کمابیش زندگی مجردی در خانه پدری را از سر گرفته ام و به همین دلیل بهتر می توانم شرایط قبل و بعد از ازدواج را با هم مقایسه کنم. از گرفتاریهای غیرقابل اجتناب ازدواج افزایش مسئولیت پذریری است. به عنوان مثال معمولا در خانه پدری، دختران امروز کار نمی کنند اما حتی اگر کار هم بکنی باز هم مسئولیت خانه داری و شوهرداری چیز دیگریست (این را فقط کسانی که ازدواج کزده اند، می فهمند!!). وقتی تازه ساعت ۵ یا ۶ و دو روز در هفته ساعت ۹ برسی خونه، دیگه خیلی وقتی برای خودت نمی مونه... (الان که دارم اینا رو می نویسم یهو دچار یه جور آگاهی شدم که بعدا می گم!!)مشکل تنها وقت نیست، به نظر می رسد ما در هیاهویی گرفتار می شویم. در مورد خیلی از چیزهایی که تا به حال برایت مهم نبوده اند باید فکر کنی، نوعی آشفتگی ذهنی......حالا دیگر موضوع فقط درس و کتاب نیست، زندگی مشترک مسائلی دیگر را به همراه دارد که متاسفانه اگر بخواهی درگیرشان شوی، در گردابی می افتی که منتهی به همان تراژدی می شود......

مثلا، در همین هفته پیش "او" ساعت ۹ به خانه می آمد، خسته و کوفته....من هم ساعت ۶، گرچه کمتر از او خسته بودم اما بی حوصله تر بودم و فشار روانی را احساس می کردم که نمی دانم دلیلش چه بود. اما، ناگهان چشم بر هم گذاشتم و دیدم یک هفته گذشته و ما هر شب فقط یک ساعت در سکوت کنار هم بودیم.....و البته .........کم کم شک دوباره شکل گرفت، نکند من اشتباه کرده ام ، نکند علاقه مان به هم کم شده و شاید اصلا علاقه ای نبوده، به هر حال، احساس خطر کردم.... و راستش درست در همین جاست که نطفه های تراژدی شکل می گیرد.....اگر به نبود "او" در خانه عادت کنی، چه اتفاقی می افتد...یک هفته، دو هفته، شش ماه و یکسال می گذرد و دیگر، تغییر وضعیت دیر شده و یا دست کم دشوارتر شده .....از این رو، با هم به گفتگو نشستیم و برای آنکه اهمیت رابطه را به همدیگر ثابت کنیم، مهمترین کارهایمان را کنسل کردیم و ساعتی را صرف طرح و حل مساله کردیم.... و شک هایم برطرف شد.....(علاقمندان به تحلیل روانکاوانه، می توانند بحث جلب توجه و اینا رو پیش بکشند!!)

اما، برخلاف تراژدی ازدواج-۱ که در دوران رکود به سر می بردم، الان بر این باورم که اگر بتوانی رابطه و دیگر جنبه های زندگی را خوب مدیریت کنی، ممکن است ازدواج آنقدرها هم تبدیل به تراژدی نشود. علاوه بر آن، اگر بتوان از تاثیر شبکه اجتماعی دخیل در ازدواج خلاص شد، قطعا شیرینی رابطه چندبرابر می شود!!

به هر حال، گرچه بارها و بارها در تصمیم خود شک کرده ام اما هنوز پشیمان نشده ام و اگر دوباره به لحظه انتخاب بازگردم، دوباره همین مسیری را که آماده ام طی می کنم، فقط شاید با شبکه اجتماعی جور دیگری رفتار می کردم.....و هنوز هم مطمئنم در شرایطی که من تجربه می کردم، بهترین و مناسبترین شریک زندگی که می توانستم انتخاب کنم، انتخاب کرده ام.

البته زندگی با دیگری هم با همه تفاهمی که ممکن است وجود داشته باشد، چالشهایی دارد. چالشهایی که گاه خودت هم نمی دانی از کجا آمده اند، برخی از آنها به خاطر تصویرهای قالبی است که از زن بودن و شوهر بودن در ذهن شکل گرفته اند و یرخی دیگر ناشی از انتظاراتی است که تو از دیگری داری و دیگری برآورده شان نمی کند.

(شاید ادامه داشته باشد!)