تراژدی ازدواج-۲

برای تصمیم به این مهمی از فراز و نشیبهای بسیاری عبور کردم.از همان روزهای نخستین آشنایی،حضور مدوام و پیوسته، رفتار صادقانه و بی تکلف و نگاه متفاوتش به دنیای اطراف کافی بود تا بخواهم این رابطه ادامه داشته باشد.دوست داشتن دیگری و دوست داشته شدن برای من چیز عجیبی نبود، دوستانی داشتم که همراه بودند و حتی تکیه گاهی مناسب که می دانستم اگر نیازی باشد، یاریم می کنند. در ابتدا فکر می کردم جذابیتهای ظاهری و نوعی کشش فیزلوژیکی است  اما قضیه به این سادگی نبود. شاید تعهد او به رابطه ، جذابترین ویژگی ای بود که به دنبال آن احساس امنیت و آرامشی اوصف ناپذیر ایجاد می شد. از آنجا که همیشه در صحت برداشتهای خودم شک می کنم، کمی بیشتر به کنکاش رفتارهایش پرداختم اما، تعهدی که احساس می کردم توهم نبود، تعهد و پایبندی از ویژگیهای ذاتیش است و برعکس من و بسیاری از افراد دور و برم هیچ کاری را در اواسط آن رها نمی کرد. در کنار همه این صفات، بین حوزه های علاقه من و او همپوشانی زیادی وجود داشت و مهمتر از آن حرف همدیگر را می فهمیدیم. همه ی اینها کافی بود تا دوستی ما به تدریج عمیقتر شود و میل به ادامه آن بیشتر. آنقدر، بودن با او لذتبخش بود که دوست داشتم برای همیشه در کنارش باشم.....اما، انگار برای "همیشه با هم بودن " در شرایط کشور ما  یک راه وجود دارد؛ازدواج. نمی دانم، اگر ما در  شرایطی مثل آنچه که در کشورهای اروپایی است، زندگی می کردیم باز هم دوستی مان به ازدواج منتهی می شد یا نه؟ به هر حال، برای" با هم بودن در تمام لحظه ها" تصمیم گرفتیم تا ازدواج کنیم. شاید بسیاری از دوستداران زیست شناسی تکاملی مباحثی دیگر را مطرح کنند اما می توانم بگویم حتی اگر آن بخشی از ماجرا باشد به هیچ عنوان همه ماجرا نیست.

اما، ازدواج در ایران فقط پیوند من و دیگری نیست که انگار وصلتی است بین دو خانواده و همین موضوع را بیش از پیش پیچیده می کند. روانشناسان همیشه می گویند هماهنگی خانوادگی از عوامل موثر در موفقیت ازدواج است و ما در متفاوت ترین شرایط به سر می بردیم. بگذریم که با چه ترفندهایی توانستیم بین دو خانواده رابطه ای صلح آمیز برقرار کنیم اما هر گاه که قرار بود و حتی هست که خانواده ها با هم برخوردی داشته باشند، باید از چند روز قبل برنامه بچینیم که مبادا اختلافات منتهی به شکافی عمیق و دلخوری شود.

اما، با اینکه نزدیک به یک سال از رفت و آمد من در این خانواده می گذرد، هنوز نتوانسته ام با شرایطشان عادت کنم. از آزاردهنده ترین مسائل تفاوت آداب و رسوم است. دید و بازدیدهایی که حتما باید به هر مناسبتی انجام شود و خلاصه مسائلی از این دست...... اینها آنقدر آزاردهنده می شود که گاهی رابطه را هم تحت تاثیر قرار می دهد. غیر از این اختلافات خانوادگی، چیزهای دیگری هم در ازدواج هستند که ممکن است احساس کنی این بهترین گزینه نبوده ........

(ادامه دارد)

نظرات 6 + ارسال نظر
ناشناس چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:45 ب.ظ http://nemikham.blogsky.com

اگه بخوای اینطوری فکر کنی بدون که همیشه گزینه ی بهتر هست ... همه چیز بهترش هست اما مهم چیز دیگه ایه

مطمئنی ناشناس هستی .....؟؟
خوب مهم چیه؟؟؟؟؟

وهم سبز چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ب.ظ http://www.vahmesabz.mihanblog.com/

نباید شک کنی . همیشه بهترین همونه که ادم برای اولین بار حس می کنه . شک ادا اطوار شیطونه . رسم و رسومات رو هم بی خیال ! همونی باش که دوست داری باشی . گور بابای همه !

من به آدمش شک نکردم .....به امر ازدواج ....به اینکه واقعا ازدواج سودمندیهاش بیشتر از ضرره ....

نامیه چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام :)
بهترین گزینه چی می تونه باشه؟

راستی! چرا حامد و تو دانشگاه نمی بینم؟

آخه ....ایشون نیم خط در میون در دانشگاه حضور دارن....به علاوه خیلی تو دانشگاه نیست فقط زودی میره سر کلاس رو برمیگرده سرکار.......

الهام پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:04 ق.ظ

تو توهماتم فکر نمی کردم اینقدر آزاد دهنده بشه. یکبار می خواستم راجع به این موضوع با هات صحبت کنم ولی فرصت نشد و خوب خودت داری تقریبا این جا می نویسی.

انسان مه آلود پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:05 ب.ظ

خیالت راحت که همه -حداقل تو شرایط و لحظاتی- فکر می کنند که بهترین انتخاب رو نداشتند به دلایل مختلف.

احسان پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:26 ب.ظ

جالبه !
بیشتر مینویسم در آینده !

به هر حال، شما هم تجربه های ارزنده ای دارید..منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد