ماهیت اجتماع ، لذت و قدرت ، فردیت

یکی از مباحث عمده در روان شناسی اجتماعی ماهیت اجتماعی بشر است . در این باب نظریه ها ی بسیاری گفته شده ، لذت گرایی ، خودخواهی ( قدرت ) ، همدردی ، …… هابز یک لذت گرا بود اما ، لذت گرایی را نوعی خودخواهی می دانست . به نظر هابز تعارض بین خودها آن قدر زیاد است که و ضعیت بشر "جنگ همه با هم" است . برای به دست اوردن لذت بیش از هر چیز باید قدرت داشت . بنابراین قدرت پیش شرط لذت است . به نظر هابز آرزوی سیری ناپذیر قدرت طلبی در انسان نه به دلیل لذت طلبی بیشتر بلکه به دلیل عدم اطمینان به قدرت و امکاناتی است که در حال حاضر برای یک زندگی خوب در اختیار دارد . از این رو قدرت طلبی بشر تمام ناشدنی است و اگر مهار نشود زندگی اجتماعی ناممکن خواهد بود . از این رو انسانها به قدرت مشترکی روی می اورند که هابز آن را لویاتان می خواند . هر فرد با توسل به نوعی قرارداد اجتماعی درصدد کسب حمایت از منابع فانی قدرت بر می آید اما ، پرسش این جاست زمانی که این قرداد اجتماعی از این منبع حمایت نمی کند ، بشر اجتماعی چه خواهد کرد ؟
لودانتک ، علت وجود اجتماع بشری را دشمن مشترک می داند .( به نظر می رسد تکامل نگری نیز جدا از این مطلب نباشد )شاید مشکل بتوان این حرف لودانتک را پذیرفت که دوستی ها بیشتر از انکه بر پایه ی صمیمت مشترک بنا باشد ، بر مبنای ترس و نفرت مشترک است . ( مانند اتحاد ملتها در جنگ ) اما این خودخواهی ساختار ناپایدار اجتماع را ناپایدار تر می کند . پس چگونه اجتماع پایدار می ماند ؟ نهادهای هنجار ساز از نظر من و از نظر لودانتک رشته امور مطلق ماورا طبیعی هستند ،آن گونه که در سنتهای مذهبی نمایش داده شده است . دکترین هایی که در زیر نقاب وجدان شخصی پنهان می شوند . مثلا ده فرمان موسی ! این فرمان که کسی را نکشید در واقع یعنی مرا نکشید و الی اخر …..اما نوعدوستی ، همدلی چه جایگاهی دارند و آیا بنیان اجتماعی بر پایه ی این تغییر خود نیست ؟ رنگ باختن فردیت من در قالب همرنگی و …….. این ضرب المثل را بارها شنیده ایم که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ، آیا همرنگی در این مفهوم نادیده گرفتن خواستها ی فردی نیست ؟ و شاید تبلیغ نوعی محافظه کاری و فریبکاری و ……(دنباله ی این مبحث را در جایی دیگر خواهم گفت) و پرسش هنوز در جای خود باقی است ، دیگری در فضای حالت من در کجا قرار می گیرد ؟ تاثیر حضور دیگری بر افکار و احساس و رفتار من چگونه است ؟ آیا می توان این تاثیرات را پیش بینی کرد ؟ معیارهای این پیش بینی چگونه است؟