نزد ما ایرانیان فکر همان خیال پردازیست و جان عمه مان خودمان را بسیار مرد عمل میبینیم و نیز شک هم همان بدبینی است.چه میشود کرد؟ خوب است لااقل شما به صراحت پرده از این بیماری لاعلاجمان برداشتی.براستی باید چه کرد . اگر دست ما تنبلان باشد میگوییم فکر تعطیل و شک هم بی شک.بی خیال ...بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد.مریضیم ...بابا مریض!
اومدم سکوت کنم اما سکوت نبود هراس بود.
اگر اگر همیشه تنهایی ات را
بخلوت دلش گره بزنی خوش نقش خواهد بود... جالب بود خانمی....سکوت همیشه حرفی در دل دارد که نمیگوید...
نظر حامد بسیار بجا و قشنگه ....
اومدم که دلتنگی هام کم رنگ بشن... پر رنگ تر شد!
منم یه مشکل اساسی با این شک و بدبینی خودم دارم!
همیشه هنگام فکر دریچه خیال و بعد دالان شک و سپس موریانه بدبینی که از داخل ویرانمان می کند...
فروغ...
چشماهاش غمگین
خیلی غمگین
و در ادامه ... ؟!!!
حالا چی؟ تو فکری یا ........
salam maryam khanum
bebakhshid dir behet sar zadam
ajab nevehsteye jalebi bood
akharesh baz ham be bad bini residi
;)
see U
نزد ما ایرانیان فکر همان خیال پردازیست و جان عمه مان خودمان را بسیار مرد عمل میبینیم و نیز شک هم همان بدبینی است.چه میشود کرد؟ خوب است لااقل شما به صراحت پرده از این بیماری لاعلاجمان برداشتی.براستی باید چه کرد . اگر دست ما تنبلان باشد میگوییم فکر تعطیل و شک هم بی شک.بی خیال ...بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد.مریضیم ...بابا مریض!
نامه هایی که از فروغ گذاشتی فوقالعاده بود...!تشکر!
به خیال فکر می کردم.نه در فکر خیال بودم که شنیدم چنین می خواند:
ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو....
قشنگ بود (:
پ.ن : داشتم میرفتم . ولی نه ! داشتم برمیگشتم!
خوش باشی ...
حباب با تورم غرورش
در حقیقت دریا تردید می کند
می خندد
و ناگهان تهی می شود
و می ترکد ....
تاگور
مریم . اگه مطمئن بودم می خونی حتمن کامنت می ذاشتم ! هر چند مطمئنم میخونی.
پیروز باشی