برای آنکه زندگی را سپاه می بیند ،خودکشی خط سپیدی است بر صفحه ی سیاه زندگی ـــ آیا این سیاهی در جوامع مدرن غلیظ تر شده ؟؟؟؟؟ـــــ
خودکشی ، پایان دادن به رنج است . کسی که ادامه ی زندگی را دردناک و ناخوشایند می بیند ، میل به مرگ دارد . خودکشی رفتاری است در جهت کاهش رنج ، نه افزایش لذت .
خودکشی ، ترجیح نبودن به بودن است ، و تنها امید است که با تمام رنجی که احساس می کنیم بر دوش داریم ، ما را به داشتن لذت در آینده نوید می دهد و تا زمانی که این نوید باشد ، مقاومت می کنیم و همچنین بودن را به نبودن ترچیح می دهیم و گرنه ، عطای زندگی را به لقایش می بخشیدیم و مرگ را بر رنج بودن ترجیح می دادیم و بسیار پیش تراز اینها ، از زندگی دست می کشیدیم .
شاید بتوان گفت امید موتور بقاست وگرنه پیشتر از اینها این چرخه ی حیات از حرکت باز می ایستاد .
وقتی به ته خط می رسیم ، بسیاری از راهها بن بست می نماید ، تنها مسیر هموار پیش رویمان شاید خودکشی باشد و اگر در دوردستهای ناهموار کورسوی امیدی باشد ، وسوسه ی بودن یا نبودن مسئله می شود .
اما ، برعکس این هم صادق است . شاید چون میل به بقا داریم ، به دستاویزی چون امید آویزان می شویم ، شاید ناشناخته ی دنیای مرگ ترسناک تر از آن است که به خودکشی بیاندیشیم .گر چه گاهی ، هیچ چیز به اندازه ی آینده ی پیش رویمان وحشناک تر و ناشناخته تر نیست .
با همه ی این حرف ها هنوز زنده ایم و گاهی بی چرا هم زندگانی می کنیم !
شاید زنده نیستیم بلکه هستیم تا نه مرده باشیم ! شاید خواست زندگی به قوت گذشته نباشد اما خواست مرگ هم چندان نیرومند نیست . از این رو هنوز زنده ایم و شاید روزی .......
گفت : بودن یا نبودن ؟ پرس و جو این ست .
پیش از آن پرسید بایستی که : بودن چیست ؟
من درین معنی سخن گویم .
و اوج مستی کسوت هستی است من گویم .
پرس و جو این است ، اگر باشد .
گفت او از بودن ، اما من
از شدن گویم .
اخوان ثالث
نه هدف گم میشه وقتی شدن خودش هدف بشه.
شدن ، خودش هدف نمی شه ، بلکه می تونی بستری برای رسیدن به هدف بشه ..... هدف چزی ثابت نیست وقتی به هدفی می رسی ، اگر شدن را بخواهی ، دوباره هدف دیگری انتخاب می کنی ..... پویایی در ذات حرکت به هدف است ...
من که فعلاً تا اطلاع ثانوی خوبم!
راستی خودت خوبی نگرانتم به این چند مطلب اخیرت نگاه کن همش از خود کشی می گی.
مریم جان اگر کافور و کفن خواستی بیا پیش خودم. بساط آشغالدونی ذهن شعرناک من پره از چیزهای مرگ ناک و مرگ اندیش.
قبل از کافور و کفن جسدم رو می خوام ، اینو یه جوری جورش کن !!
نه قبول ندارم.....گاهی اوقات میل به نبودن به خاطر علاقه به خود موضوع مرگ است و نه ترجیح نبودن به بودن......
نگرفتم !! توضیح می دی ؟
ترجیح میدم قبل از رسیدن به اخرش دور بزنم ...
مسئله همینه ، چی می شه که همچین ترجیحی رو می دی ؟
فقط کافیه هدف داشته باشی... اونوقت همه چی حله
ولی وای به روزی که هدف هم ا ز بین بره...
هر چه بگندد نمکش میزنند
وای به روزی که بگندد نمک!
آره ، هدف مهمه .... اما چی می شه که هدف گم می شه ؟ و گاهی اوقات اصلا انگیزه ای نیست تا به دنبال هدف بری ...
کلا و جزئا و بدجورا مخالفم. خودکشی بسی کار امیدوارانهای است. خودکشی یک اتفاق زیباییشناختی به لحاظ اجتماعی ناموفق است. یعنی میگویم لذت تولید میکند. نوع موفقش را هم میگویند شهادت. البته این را کسی میگوید که تا به حال خودش را بنکشته و سلامتی و توفیق روزافزون شما را از درگاه باری خواستار و متقاضی است!
فکر می کنم میل به تخریب هم نوعی میل به خلاقیت است و انسان نیز در جستجوی خلاقیت...
چرا میل به تخریب هم نوعی میل به خلاقیت .... یه تعریفی از خلاقیت می گی ؟؟
در هند قدیم انسانهایی زندگی میکردند که زمانیکه میدیدند دارند پیر یا ضعیف میشوند با نخوردن غذا اقدام به خود کشی میکردند و شاید بر این باور بودند که اگر طبیعت بخواهد بر ما سخت بگیرد ما آنگونه که بخواهیم تصمیم میگیریم
این پرسش مطرح می شود که مگر با پیران و ضعیفان در هند قدیم چه بر خوردی می کردند که ترجیح می داند پیر نشوند ؟
هند قدیم یعنی کی ، چه تاریخی ؟
هیچ رفتار بدی با پیران نداشتند بلکه آنها به واسطه پیر شدن از زندگی خسته می شدند و این رفتار عجیب نیست چون در حیواناتی مانند شیر و.... بعضی پرندگان دیده شده که در پیری با نخوردن غذا اقدام به خودکشی کرده اند
حدود دو هزار و پانصد سال پیش
اگر دوست داشتید کتاب تاریخ ادیان جان ناس قسمت جینیزم را بخونید
و در بعضی جوامع به واسطه شستشو مغزی که برای اهداف سیاسی بوده عده ای اقدام به خود کشی میکرده اند میتوان از سامورایی ها و فداییا ن اسمعیلی نام برد
امیدی با تلاش برای زنده ماندن برای یافتن یک چیزی در خور،
به یک تهوع من هم نمی ارزد.