گیج می زنم!

چند روزی است که ننوشته ام ، نه فقط اینجا ننوشته ام که هیچ کدام از کارهای نوشتنی ام را انجام نداده ام حتی حوصله ی خواندن هم ندارم . افکار بی سرو پایی دور و برم می چرخند و  تا نوشته نشوند ، همچنان به سرگردانی ادامه خواهند داد با این همه بی حسی نوشتن به سراغم آمده . بی حسی ، احساس ناآشنایی نیست اما این بار اندکی فرق می کند . برای گشت و گذار و ول چرخی حوصله دارم اما حس نوشتن و خواندن های جدی را ندارم . پیشتر ها در این لحظات خود را مجبور به کاری می کردم که دست و دلم ازش دوری می کرد و البته روشی ناموفق بوده و هست . گرچه کار انجام می شد اما علاوه بر احساس خستگی مفرط بعد از کارنادلخواه ، نتیجه هم مطلوب نبود . از این رو ، این بار خود را به دست باد می سپرم ، سوار بر دریای ناآرام خلق و خو ، هر کار عشقم بکشه می کنم !!
امروز قرعه ی عشق به نام فوتبال افتاد.  پای تلویزیون میخکوب نشستم ... عصبانی شدم ، خندیدم ، تشویق کردم و در آخر با لب و لوچه ی آویزان و اخمهای درهم کشیده تلویزیون رو خاموش کردم . تیم ایران باخت ،  آن هم پس از ساعتها تلاش و دوندگی و البته این یه باخت، در ۱۲۰ دقیقه بازی بود . اما گاهی یک عمر می دوی ،برای رسیدن به لحظه ی دلخواه و درست در لحظه ی شوت کردن ، در همون جا که ماهی به دمش رسیده و می تونی با دستت لمسش کنی ، اون وقت قلاب سر می خوره ، نه فقط ماهی می پره که لیز می خوری و خودت هم غرق می شی . آره دیگه ، برای چی دنبال پنالی باشم ، خوب توپ که زیر پات رسید ، شوتش کن دیگه ! واسه چی گیج می زنی !!
نمی دونم واسه چی گیج می زنم ، اما می دونم که تمرکز ندارم . نمی دونم که این مرض  سرگیجه ی روحی چگونه  درمان می شود اما می دانم که طبق نظر هومیوپاتی ، در جهت رفع نشانه نباشم ، و بگذارم علائم به حیات خود ادامه دهند تا طبیعت کار خویش بکند ... من هم تلاشی نمی کنم و  خویشتن لجبازم را به کار نادلخواه وا نمی دارم ... بگذار ببینم سرانجام چه خواهد بودن ! 
نظرات 14 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:14 ب.ظ http://avrillove.persianblog.com

وبلاگ جالبی داری.موفق باشی.

بابک سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:37 ب.ظ

چه شود! این شدن!



عمو رضا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:40 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

گل گفتی. گیج زدن نداره شوتش کن. بی خیل خوندن و نوشتن برو ول بگرد حالشو ببر!!

یاسر سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:48 ب.ظ http://manofereshte.blogsky.com

سلام. چیزی شده آسمونی؟ بی حس و حالی... چرا؟ سر بزن اونورا ...

المیرا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:55 ب.ظ http://leilymadani.blogsky.com

من اول سلام کنم بعد بخونم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:08 ق.ظ http://payamra.com

na dars nemikhoonam ,`dar zemn may ye aghaye borozge khieli koochakam ,,,,

آرتا چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:27 ق.ظ http://darkness.blogsky.com

هیچ نگران نباش . اینم یه جورشه دیگه

حامد چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:14 ق.ظ http://dohich.blogdrive.com

روحت رو در خلاف جهت قبلی بچرخون. سرگیجه اش خوب میشه. همیشه باید روح در جهت چرخیدنش تعادل رو رعایت کنه. و الا خب دچار سرگیجه میشه دیگه :)

من خودم و مسعود چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:22 ق.ظ http://3tadoost.blogsky.com

زیادم این خویشتن لجباز ! را ولش نکن به حال خودش
همچین یه نموره هواشو داشته باش که نتونه هرکاری که دلش خواست انجام بده !

سعیده پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:59 ق.ظ

علم همیوپاتی میگه به جای درمان علت اصلی بیماری ها به دنبال رفع نشانه ها نباشید ولی نمیگه اون رو رها کنید که طبیعت کار خودش رو بکنه . بر عکس یک داروی قوی که از طبیعت گرفته شده؛ پیش پای طرف میذاره . ) , و اصولا اسم چیزی رو که میگه بگذارید هر چی همونطوری که هست پیش بره و کاری به کارش ندلشته باشید رو علم نمیگذارند.) ولی به کسی که به جای تقویت روحش بی خیالی و بی کاری رو انتخاب کرده چیزی نمبشه گفت . همیشه بی خیالی و الافی و بیکاری و هیچ کاری نکردن آسونه . انسان های موفق کسانی هستند که هرگز افسار زندگی رو رها نمی کنند که خودش هر جا می خواد بره حتی در سخت ترین شرایط.تفاوت انسان ها توی این لحظات بیشتر مشخص میشه .
عجب وبلاگ جالبیه اینجا!!!!یک نفر هر چیزی بگه اکثرا تحسین و تبریک میشنوه وکامنت ها همواره یک جورند و بستگی به نوع و ارزش مطلب هم ندارند . !!!!!!

متشکرم از تعریف علم هومیوپاتی ! - گر چه منظور من از به کار بردن علم هومیوپاتی ، همان کاربرد برطرف نکردن نشانه ها بود .
البته بیکاری خیلی راحت تر و آسون تره ، اما برای فرار از بیکاری هم نمیشه به هر کاری پناه برد !
و البته به کسی که به جای تقویت روح - این کلمه ی روح خیلی مبهمه اما حالا کاری به کارش ندارم !- تویه بی خیالی غرق می شه چیزی نمی شه گفت اما با کسی که بی خیالی رو انتخاب می کنه و می فهمه که الان دوران بی خیالی رو طی می کنه می شه حرف زد .
همه ی ما دوران بی خیالی و بیکاری رو می گذرونیم ، همه ی ما خیلی وقتها عمرمون رو تلف می کنیم و همه ی ما دچار توهم مهم بودن و کاری کردن می شیم . همه ی ما پر ادعاییم و کسانی که بتونن بفهمن در حال ادعا کردن هستن و بفهمن که گاهی هم دچار توهم می شن ، شاید در اداره کردن آنچه بر آنها می گذرد ، موفق تر باشن !!
منظورت از این جمله چیه ، که تفاوت آدمها در این لحظات بیشتر مشخص می شه ؟؟؟؟؟این تفاوت نشانه ی چیست ؟؟
البته اینجا وب لاگ جالبیست و جالب تر هم می تونه بشه اگر باز هم به اینجا سر بزنی . کامنتی هم که گذاشتی و تحسین و تبریکی نداره ، و خودت حرف خودت رو نقض کردی ...!!
خوبه به آرشیو هم سر بزنی ، یک وب لاگ فقط با متنهایی که دیده می شن قابل ارزیابی نیست برای تصویر کاملتر بهتره به آرشیو سری بزنی ، خصوصا به متنهای اول که در مورد اسم وب لاگ توضیح دادم !! و خوشحال می شم نظراتت را بشنوم ...

باران بهاری پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.ghoghnoosiii.persianblog.com

مریم عزیزمن
الان چندروزی که تواینجوری هستی ولی من چندماهی که مثل توام - بعضی وقتهااحساس میکنم هدفهای من شده رسیدن به سیمرغ که اون هم دورازدسترس است گاهی فکرمیکنی بایدبه خیلی چیزهابرسی تلاش میکنی تمام فکرت متمرکزاون میکنی بعدیک چیرهایی پیش می ایدکه می بینی راه راعوضی امدی -وباخودت می مونی وبه خودت هی نق می زنی -آره مریم جون - هدفهای زندگی دورازدسترس شدندیامادچاربازی زندگی شدیم - منم فکرمیکنم که نبایدبازیچه باشم وبگذارم زندگی برام تصمیم بگیره - بازهم منم لجبازی میکنم تابقول توبه کجابرسه -ازاینکه به وب لاگم سرمیزنی ممنون -- سعی میکنم این روزهابازبنوبیسم - فکرمیکنم نوشتن میتونه بازیک کمکی باشه - دوست خوب من
موفق باشی

سعیده پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:11 ب.ظ

شناختن حالت درونی به این دلیل مفیده که فرد در پی چاره ایی براش بگرده . شناخت مشکل و به جای حل اون ُخو گرفتن به مشکل هیچ ارزشی نداره .البته اگر این بی خیالی انتخابیه که دیگه اسمش رو مشکل نمیشه گذاشت و متعاقبا هیچ گله و ناراحتی از این وضعیت معنی نداره . این وضعیت زمانی خطرناک میشه که خو گرفتن به مشکل به صورت عادت در بیاد
از لحن سوالت یاد معلم های دینی مون افتادم که ازم سوال می پرسیدند . به این سبک جوابت این میشه : منظورم اینه که ایمانشون بیشتر مشخص میشه !!!و این تفاوت نشانه عظمت خداست.!!!!
جالبتر بودن این وبلاگ زمانی بیشتر مشخص میشه که خودت عقیده داری وبلاگ جالبی داری !!!!منم که گفتم اکثرا و نه همه . پس این نقض حرف خودم نیست و اتفاقا آرشیوت رو هم دیده بودم . و مطالب اینچنینی هم زیاد توش پیدا میشد .

زمینی پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:21 ب.ظ

مریم جان عوارض عشق به اون بزرگی نباشه؟ :) خانمی نگران نیستم مطمئنم بعد از یه استراحت کوتاه اون طور که دلت می خواد خواهی رفت. موفق باشی.

دیوانه جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:53 ب.ظ http://divane.blogsky.com

برات گقتم من هم همین گونه هستم بس خوصله خسته و فرسوده.
برای هیچ کاری حتی ولگردی انگیزه و نیرویی وجود نداره
یا باید خوابید یا در افکاری که بهم هجوم می اورند غرق شوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد