زنگ تفریح
¤هی برو ماه ماه ماه کولی ها اگر سر رسند از دلت انگشتر و سینه ریز می سازند . ماه کولی سرگردان و رقصان به ما می نگرد . چشمانش آینه ای است که زندگی در آن پیداست ؛ حسرت و ناکامی ، شادی ، تنهایی ، عشق ..... و در یک کلام انسان در جادوی بیداری میان دو رویا . ماه کولی ، موسیقی نقشی است که در آن آینه دیدم ... * ¤ امروز تصمیم گرفتم ، تا پس فردا سراغ کارهای دانشگاه نرم ، در عوض هر کتابی که دوست دارم بخونم ، سینما برم ، به کافی شاپ ها سری بزنم و بنویسم ......... می خواستم کوه هم برم ، اما نشد !! ولی می رم ، کوه متنظر منه !! ¤ همیشه این سوال تو ذهنم چرخ می زنه ، چرا دو تا استخوان نرم با این شکل پیچیده از لای موهام زده بیرون ، ترجیح می دادم یکی باشه ، زیر موهام که دم دست کسی هم نباشه ، امروز دو تا هدفون جواب سوالم رو تویه گوشم فریاد کشیدند ، من تا همین هفته ی پیش نمی دونستم هدفون چیه و این دو تا گوش به چه دردی می خورن ، این هدیه ای که تویه یه روز بارونی گرفتم ، آوای زمین رو فقط وقتی می شنیدم که این دو تا گوشی رو گذاشتم ، حتما دو تا !! ........ بعد چشمام رو می بندم و نیچه رو از پشت پلکهام می بینم ، در حال بحث با فروید و برویر ........ برویر : زندگی به مثابه ی جرقه ای بین دو خلا ست . نیچه : تصویر زیبایی است یوزف ، اما این اشتابه را نکنید که برتا می تواند زمان را برای شما متوقف کند ، زمان اجازه ی این کار را نمی دهد ؛ همین غم بزرگ ماست و بزرگ ترین مبارزه این است که با وجود این غم زندگی کنیم .....* فروید - غرق در آوای زمین - : سکوت فقط در هیاهوی چنین موسیقی زاده می شود و با خود زمزمه می کند .......سکوت سرشار از سخنان ناگفته است...... شاملو هم در همان حوالی پرسه می زند : من هم اینجا هستم .......... ---------------------------------------------------------------------------------- * محمدرضا عقیلی * و نیچه گریه کرد اثر اروین یالوم