نامه ی سرگشاده
در پی مطلب قبلی دوستانی ابراز نگرانی کردند که  م ر ی م احساساتی شدی ، داری با خودت چی کار می کنی  ، پس منطقت کجا رفته ، تو داری وابسته می شی و ....... می خواستم جواب آنها را در میلی بنویسم ، اما فرصتی نبود ، از این رو در همین جا می نویسم ..... 

همیشه این سوال برایم مطرح بوده که مرز بین احساس و عقل کجاست ؟
بر این باورم که تقسیم جهان و به عبارتی تحویل جهان به دوقطبی ها ، تنها شناخت را ساده تر و ادارک را ابتر می کند . این دوقطبی احساس و عقل هم قصه ای دارد به قدمت تاریخ ادبیات و اسطوره ها ، یا منطق و استدلال و عقل با آن پاهای چوبین ، در این ماراتون عقب مانده اند و یا احساس با چشمان کورش سر از ناکجا آباد در آورده ، اما ترکیب این دوقطبی ها منجر به بسط فضای لذت/ قدرت و گستر ش دامنه ی انتخاب می شود . 
چرا بیان احساس را نمی پسندیم و تصور می کنیم احساس خودش باید درک شود !! و نیازی به بیان ندارد ؟؟ ما دختران همیشه تصور می کنیم که پسرها باید علم غیب داشته باشند و همه چیز را خودشان بفهمند !! حالا از کجا ، خودمان هم نمی دانیم !! 
برخی بر این باورند که بیان احساس جذابیت  رابطه را کم می کند و ابهام بهتر است ، در چنین فضایی ، دروغ و حماقت و ترس موج می زنه و آدمهای چنین ارتباطی اساسا مشکل دارند !!!   به نظرم ابهام در رابطه ریشه در ترس دارد ، ترس از شناخته شدن ، زیرا در درون این باور را دارند که چندان هم لایق دوست داشتن نیستند . اکثر دختران  به بهانه ی حجب و حیا نه فقط از خواسته های خودشون می گذرند که به این ترس بنیادین هم خوراک می رسانند تا بیش  از همیشه مسولیت خودشان را به دوش دیگری بندازند !! بیان احساس جرات و جسارت می خواهد و اتفاقا همین یه قلم جنس در جهیزیه دختران خالی است ! و در عوض کوله بار  نق و نق ها همیشه پر است !! 
من فکر می کنم بیان احساس علاوه بر این که انرژی مثبت ایجاد می کنه ، یه حالت هم افزا هم داره و این جوری با تصاعد هندسی فضای لذت افزایش پیدا می کنه .اگر ترس بنیادین در ارتباط نباشه و اعتماد و خطر پذیری جایگزین این ترس بشه ،  فضای قدرت/لذت  بسط پیدا می کنه .
و اتفاقا دختران  یا از این ور می افتند یا از اون ور !! یا می شوند فمینیست دو آتیشه و دلشون می خواد دنیا رو فتح کنند یا این که از فوبی قدرت یه کلمه حرف هم نمی تونند بزنند  !!

ببخشید دوستان من اگه یه کمی حرفام به مذاقتان خوش نمی آید ، اما ، بهتر آن است که در همین جا سنگ هایمان را وابکنیم تا بعدها مجبور نباشم ، برای هر مطلب به چند تا میل جواب بدم !!!! 
(ادامه دارد )