انتخاب هدف و احساس حقارت
او از همان روزهای اول می فهمد که به تنهایی قادر به زندگی و حل مشکلاتش نیست . از مقایسه ی خود با دیگران در می یابد که ناتوان تر از دیگران است و از همین جا ، نطفه های احساس حقارت در او شکل می گیرد . اما ، تمام تلاشهای کودک در جهت رشد و پیشرفت نیز از همین نقطه آغاز می شود. به عقیده ی آدلر ، اساس تعلیم پذیری ، درک احساس حقارت از سوی کودک است . ضمن این جریان ، احساس خستگی ناپذیری در کودک بیدار می شود که راه را بر سیر یادگیریهای بی شمار او می گشاید و بدین وسیله کودک می تواند در مدتی کوتاه ، توانایی های بسیار بدست آورد. اما ، اگر از کودک ، فرصت غلبه بر مشکلات گرفته شود ، او بیشتر احساس ناتوانی خواهد کرد و از آنجا که مدام در پی ارزیابی خود است ، بی کفایتی و ناتوانی را جزیی از خود دانسته و به این ترتیب احساس حقارت تبدیل به عقده ی حقارت خواهد شد .
به عقیده ی آدلر انسان ، موجودی است هدفمند و با همه ی تاثراتی که از محیط بیرونی و درونی می پذیرد ، باز هم آن قدر آزادی دارد تا به هر صورت که بخواهد ناهمواری های زندگی را بر خود هموار کند و با اراده ی آزاد هر هدفی را برگزیند .
هدف هر انسانی نیز ، در همان مراحل اولیه ی کودکی پی ریزی می شود . هدف او غلبه بر احساس حقارت و دستیابی به آرامش و برتری است .این هدف در راستای غلبه بر دشواری ها و احساس حقارت درونی فرد شکل می گیرد و به گونه ای است که دستیابی به آن ، به او احساس برتری و تعالی شخصیت می بخشد . به قول آدلر ، هر کس به تناسب هدفی که انتخاب کرده ، عمل می کند . حال اگر ، فردی در کودکی بیش از پیش تحقیر شده باشد ، آمادگی بیشتری دارد تا هدفهایی بلندپروازانه را انتخاب کند که ایمنی از دست رفته ی او را جبران نماید . اما ، از آنجا که چنین اهداف و انتظاراتی در دنیای واقعی غیرقابل دسترس است ، او با کوله بار مشکلات گذشته در می ماند . بسیاری از مشکلات روانی زمانی ایجاد می شود که فرد هدفی نادرست را با جهت گیری غیر اجتماعی و انتظارات غیر واقع بینانه انتخاب کند . (ادامه دارد)