دوست داشتن ، عشق و هوس

عشق ، دوست داشتن ، تنفر و ... دیگر واژه هایی که برای بیان احساس و هیجان به کار می روند ، معمولا مبهم ، بحث برانگیز و محل اختلاف هستند .  ادراک چگونگی احساسات و هیجانات بسیار درونی اند و حتی گاه به وادی واژگان زبانی راه ندارند . با این همه ، وقتی می گویی عاشقت شدم ، سرم را تکان داده یعنی این که می فهمم ! گر چه این فهمیدن توهمی بیش نیست . توهمی ناگزیر ولی  خوشایند !
با در نظر گرفتن این تفاوتها ، بحثهای پیشین را ادامه می دهم .
فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن انواع عشق را مطرح می کند. عشق برادرانه ، مادرانه ، عشق به خود ، خدا و  عشق جنسی . سر آن ندارم که نظرات فروم را  بازگو کنم . اما ، آنچه من دوست داشتن می نامم ،  ادراک داشتن عاطفه ی مثبت نسبت به دیگری است که شدتها و عمق متفاوت دارد . عشق و دوست داشتن را احساسی غریزی نمی دانم و واژه ی ادراک تاکیدی است بر ارادی بودن عمل دوست داشتن است .
انواع عشقی که فروم* مطرح می کند به جز عشق جنسی در حوزه ی دوست داشتن قرار می گیرند . عشق و دوست داشتن در مولفه هایی مانند احترام ، دلسوزی و  شناخت مشترکند . اما آنچه عشق را از دوست داشتن متمایز می کند ، هوس است ؛ گر چه چیزی از غریزه را در خود دارد با این همه ، غریزی نیست . هوس آن سائقی است که جذابیت جسمانی و روابط جنسی را سبب می شود اما علاوه بر این که به یک نفر محدود است ، تعهد و شناخت را نیز در خود دارد. از این رو ، فرد هوس باز با عاشق متفاوت است !!
گر چه ، مولفه ی هوس اصولا پررنگ تر از بقیه تصور می شود اما به نظرم ، این خطایی بیش نیست . به همین دلیل ، رابطه ای که تنها بر اساس شدت هوس و به هدف ارضای آن شکل می گیرد ، نه تنها مداوم نیست که اگر هم باشد اغنا کننده نخواهد بود .
----------------------------------------------------------------------------------
هنر عشق ورزیدن .  فروم ، اریک . انتشارات مرواید .تهران ۱۳۷۷ .