چرا عشق ؟
 شاید به اندازه ی تعداد افراد کره ی زمین کتاب و مقاله در مورد ارتباط و عشق نوشته شده باشد . چرا عشق تا این حد دغدغه برانگیز است ؟ 
اگر آدمی را تنها در جزیره ای رها کنند ، جز مشکل تنهایی گرفتاری دیگری نخواهد داشت . اما ، بسیاری از حیوانات تنها هستند و از تنهایی خود گله و شکایتی ندارند . شاید دلیلش خوداگاهی در انسان باشد . انسان موجودی است که از حیات خود آگاهی دارد و یکی از پیامدهای این آگاهی ، ادراک تنهایی خویش است . از پی این ادراک فرد مضطرب می شود ؛ اضطراب جدایی . و یکی از راههای غلبه و شاید بهترین راه حل ، ارتباط است که  در پناه آن ، می توان احساس تنهایی  را کاهش داد . 
ارتباط گر چه می تواند قصه ی شیرینی باشد اما ، آنچه بیشتر شنیده ایم به تراژدی شبیه است . تراژدی که بسیار شنیده می شود و با این همه باز هم تکرار می شود !  
اما عشق چیست؟ عشق احساس شدید عواطف عمیق نسبت به فردی دیگر است . اما ، شدت و حتی عمق برای آنکه خود را عاشق بنامیم ، کافی نیست . عشق ، همراه با احترام ، دلسوزی، احساس مسئولیت و دانایی همراه است . علاوه بر این ، مهم ترین مشخصه  ی عشق نثار کردن است نه گرفتن . نثار کردن ، فداکاری و هیچ نخواستن  نیست که چنین فداکاری ، از نشانه های ناخودپسندی نوروتیکی است . نثار کردن بخششی است که هر دوسویه ی ارتباط ، گرفته و گیرنده لذت می برند و از زندگی سرشار می شوند . مشخصه ی متمایز کننده ی نثار کردن با آن فداکاری بیمارگونه فزایندگی (سینرژیک ) آن است . *
بین دوست داشتن و عشق چه تفاوتی وجود دارد ؟
ادامه دارد