می دانی چرا می گویند دوران نامزدی بهترین دوران است؟ خیلی ساده است چون هم خر رو داری هم خرما رو!!هم مجردی و هم شوهر داری !!

شاید تنها دورانی باشد که به راستی اختیارت دست خودت هست...
------------------------------------------------------
هر چه به روزهای برگشت تو نزدیکتر می شدم‏‏، نمی دانستم از برگشتنت خوشحالم یا ناراحت... تا اینکه روز موعود فرا رسید و من کلی تدارک دیدم‏، اما درست در آخرین ساعات تو زنگ زدی و گفتی به دلایلی تا سه روز دیگر نمی آیی....
تازه فهمیدم، چه قدر دوست داشتم هر چه زودتر ببینمت و توانستم بین احساسات متناقض، آنچه غلظتش بیشتر بود را تشخیص دهم ....
می دانی‏، فقط وقتی در شرایط واقعی قرار می گیریم، می توانیم به راستی خودمان را بفهمیم و خواست درونی مان را درک کنیم ....باقی همه حرف است و حدیث .....
نظرات 11 + ارسال نظر
الهام پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:57 ب.ظ

ئه.پس هنوز این سفر کرده برنگشته. طولانی شد سفرش از قرار.اره خوب مثلا قراره یه روز بیام خونتون ولی کی رو نمی دونم. و خوب معلومه که فرصت حرف زدن نیست اونجا. این روزها برنامم یه جوریه ولی اگه بشه یه سه شنبه ای با هم قرار بذاریم خیلی خوب می شه.فعلا خبر از من تا ببینیم می شود یا ...

آرش افشار جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:09 ق.ظ http://weblog.arashafshar.com

من دارم دنبال می کنم نوشته‌هاتو و همون‌طور که بهت گفتم خیلی برام جالبن. از لطفی هم که همواره به من داری ممنونم. ضمنا داشتم فکر می کردم تو کلا چه قدر فرق کردی نسبت به قدیم‌ترا!

مرسی که سر زدی ...

محبوبه جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ب.ظ

بازم سلام! نمی دونم تو دوستات چند تا محبوبه داشتی؟! ولی خوب فکر می کنم که همون محبوبه ی خودمونم دیگه!
می گم چه خوبه! این چیزایی که تو اینجا می نویسی کلی به درد زندگی و اینا می خوره! وقت برای مشاوره هم می دی؟! :)

نامیه شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:23 ق.ظ

دوست دارم که تو داری بعد از ازدواج در موردش می نویسی و نقدش می کنی. به نظرم جرأت می خواد. و مطمئنا نتیجه اش بهتر از سکوت کردن و تظاهر به گل و بلبل بودن همه چیزه.

بهار شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:11 ب.ظ

با نامیه کاملا موافقم و یه چیز دیگه ام می خوام بخوام:
در نهایت پر رویی و وقاحت می خوام بخوام که ما رو دعوت کنی خونتون البته از قبل گفته باشم که من تنها نمیاما!

باشه ...منم با خجالت! دعوتتون می کنم....

الهام دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ب.ظ

از قرار مسافر برگشته تو هم وب رو تعطیلیدی فعلا!

میدونی مشکل چیه؟؟؟مسافر برگشته!!و وقتی بر میگرده ...کامپیوتر رو با خودش می بره و شب میاره!!در نتیجه من اصلا کامپیوتر ندارم که آن شم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱میبینی مردسالاری رو!!

sara سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:20 ق.ظ http://thebestbeauty.persianblog.com

سلام. بلاگ خوبی داره. ساده و راحت. منم باهاش راحتم. موفق باشی.

رضا سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:16 ب.ظ http://pa.persianblog.com

تولدت را تبریک میگویم.به هر حال این عطش شما وقت آمدنش دوچندان شد و یا خواهد شد.خوشبخت و پیروز باشی!

آرتا چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:44 ب.ظ http://darkness.blogsky.com

نظر جالبی بود. ما هم آپدیت کردیم مریم جون.

آرتا چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:54 ب.ظ http://darkness.blogsky.com

نظر جالبی بود

[ بدون نام ] شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:01 ب.ظ

ما می‌خندیدیم
آن‌ها در سکوت به نقطه‌ای دور خیره بودند

ما سرخوشانه میان دشت می‌خرامیدیم
آن‌ها بهت زده اشک می‌ریختند

ما عاشق شدیم

آن‌ها می‌خندیدند

ما در سکوت به نقطه‌ای دور خیره بودیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد