ادراک نوجوانی

بسیاری دوران نوجوانی را با نام بلوغ می شناسند و گاهی دوران بلوغ را دوران سرکشی نیز نامیده اند ، دورانی پر از تنش و تشویش .
اما ، آیا همه ی نوجوانان این دوران را نوعی بحران تلقی می کنند ؟
بسیاری از دوستان من ، نوجوانی را نیز مثل دیگر دوره ها و مراحل زندگی طی کردند و در دوران جوانی هم شخصیتی منسجم دارند .
حال ، این پرسش مطرح می شود ، که چگونگی گذر از این مراحل به چه عوامل فردی و اجتماعی بستگی دارد ؟
نظرات 6 + ارسال نظر
حامد چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:28 ب.ظ http://dohich.blogdrive.com

به نظر من هم خیلی بحران توسط نوجوانها ادراک نمی شه. یعنی حداقل من که حس نکردم و فکر می کنم بقیه هم یهو احساس نکنن که توی یه بحران گیر کردن. راستش نمی دونم چرا اینقدر این دوره رو بحران می دونن. شاید نمود بیرونی رفتارها در این دوره در نظر اطرافیان این قضاوت رو بوجود میاره که اینها ناشی از یه بحرانه اما ممکنه خود نوجوان اصلا نفهمه که چه خبره. نمی دونم. نظر خودت چیه

کنار چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام.نمی دونم !!!چطوره از دکتر قریب بپرسیم مثلا؟؟؟:)
یه جورایی با حامد موافقم منم فکر نمی کنم چیزی به نام بحران رو پشت سر گذاشته باشم...خیلی از خاطرات دوران نوجوانی می تونه همراه با خاطرات خوش همراه باشه .مردم ایران اما کلا بحران زده هستند !

هزارپا پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ق.ظ http://pa.persianblog.com

شدن دارد بسیار تخصصی میشود و سوالهای سختی می پرسد.من بسیاری از نوجوانان را دیده ام که در این مرحله بحرانی نداشته اند.هر چند تغییر شرایط بیولوژیک جدیدی که عارض میشود خصوصا در دختران امکان بحران را تشدید میسازد که بنظرم این هم راه حل هایی دارد اما نه به آن زودی که در ۸ و یا ۹ سالگی برایشان جشن تکلیف بگیریم.

آرتا پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:12 ب.ظ http://darkness.blogsky.com

فکر کنم به محیط بستگی داشته باشه!

Dark-Sorcerer پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:06 ب.ظ http://www.ma-tanha.blogspot.com

انسان در طول زندگی خود همواره انرژی دریافت میکند که این انرژی تا حدود ۴ یا ۵ سالگی صرف جوهر او میشود و بعد از آن شخصیت است که شروع به شکل گیری و صرف این انرژی ها میکند و دقیقااز همین زمان است که اجتماع - وخانواده که از اهرم های اجرایی بسیار پر توان آن است - شروع به کنترل و دیکته کردن پارامترهای بقای خود به فرد می کند که این خود بسته به شرایط محیطی / جغرافیایی و پیشینه تمدنی محل رشد او متفاوت است ... این پارامترها گستره ی بسیار وسیعی را در بر می گیرند که دین و اخلاق نیز زیر مجموعه های آن هستند . از طرفی در این مرحله ی گذار مفاهیمی که تا کنون جنبه ی انتزاعی داشتند به نوعی با مفاهیم حقیقی - رئالیستی - جایگزین می شوند . پس دو عامل بسیار مهم یعنی فشار عوامل محیطی و تغییر نوع بینش فرد به دنیای بیرون و بنوعی درون در بوجود آمدن این بحران هویتی دخیلند. اما پاسخ به سئوال شما قبل از هر چیز مستلزم مشخص شدن جواب این سئوال یا به نوعی پیش فرض مسئله است : گذار یعنی چه؟ آیا حرکت بسمت اهداف جامعه و مبدل شدن به یکی از عروسک های خیمه شب بازی که با نخ های نامرئی کنترل می شود و زدن یک ماسک خوش آب و رنگ و دریافت یک شخصیت تحمیلی از طرف جامعه گذار محسوب می شود ؟ یا حرکت برخلاف جریان رایج و فرستادن انرژی بسمت جوهر اصلی انسان ؟ بطور خلاصه چه مبنایی صحت و سلامت این گذار را تعیین میکند ؟ چراکه برای رفتن بسمت هرکدام از این دو راه عوامل فردی و اجتماعی متفاوتی تاثیر دارند . اما نوشته شما یک ابهام نیز دارد : منظور شما از انسجام چیست ؟ دوستانی که - بقول شما - شخصیت منسجمی دارند به محرک های بیرونی و درونی خود چه پاسخی داده اند و به کدام سمت حرکت کرده اند؟ شما بعنوان یک روانشناس بهتر از من می دانید که بسیاری از عقده ها سالها طول می کشد تا سر باز کنند و موجب بروز اختلالات وناهنجاریهای رفتاری شوند - نمایش بیرونی - ... پایدار باشی

م ری م جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:00 ب.ظ http://shodan.blogsky.com

به حامد :
نمود بیرونی رفتار ها ؟....چه رفتارهایی در این دوران بروز می کنه که در مواقع دیگه نیست ؟؟
تو اگر بحران احساس نکردی ، چه چیزی احساس می کردی ؟ حوصله داری یه کم از تجربه ی خودت بنویسی همین جا؟؟

به کنار:
دکتر قریب ؟؟فکر خوبیه...من نمی بینمش ..البته یه روزی که حسابی دلم برای حال و هوای اون دانشکده تنگ شده بود ، رفتم ...دیدمش اتفاقا اما احساس کردم من رو نشناخت ...
تو ، با تغییرات فیزیولوژیکت چه جوری کنار آمدی ؟ تو در برخورد با آدمهای دیگه ، اثری از بحران ندیدی ؟؟

به هزار پا:
شدن و تخصص ..ای بابا !!
اما می دونی هزار پاجان ، من فکر می کنم همه ی آدمها بالقوه متخصص روان شناس هستن و اگر به تجربه های خودشون دقیق بشن و از کم و کیف احساسات و تجربه های درونی شون آگاه بشن ، یه متخصص بالفعل می شن!...
چرا فکر می کنی در دختران تغییرات فیزیولوژیک می تونه منجر به بحران بشه ؟؟حتی اگه چند خط کوتاه هم بنویسی خیلی بهم کمک کردی ....

به آرتا :
کدوم متغیرهای محیطی ؟؟آرتا جان ....یه دو سه کلمه بیشتر اطلاعات بده .....

به دارک عزیز :
ممنون از این همه حوصله و دقت ...و خوشحال از دیدارت در اینجا
به تعدادی از سوالهایت در متن بعد به اختصار توضیح داده ام .....

درست است که برخی از عقده ها و مسائل برای بازگشایی نیازمند زمانند ....اما نطفه های این عقده ها معمولا در همان دوران کودکی و نوجوانی بسته می شوند و رگه هایی از آن نیز در سالهای جوانی بروز می کنند . راستش ، من بر این باورم که مشکلات روانی به ندرت شروعی حاد دارند و معمولا نشانه هایشان را از همان ابتدا بروز می دهند منتهی کمتر جدی گرفته می شوند و به عبارتی ساده از کنارش می گذرند چرا که اگر بپذیرند باید به فکر چاره باشند و معمولا تنها چاره ، تغییر خود است ...که اساسا اینرسی سکون در انسان آن قدر بالاست که فکر هر تغییری را از سر به در می کند .....
درست است که حرکت همراه جریان آب و یا بر خلاف آن منتهی به دو سبک زندگی متفاوت شده و عوامل متفاوتی نیز بر این دو نوع حرکت تاثیر می گذرند ...
شیوه ی حرکت منتهی به سبکهای هویتی متفاوت می شود.
- در پستهای بعدی به سبکهای هویتی خواهم پرداخت-
و منظور از انسجام شخصیت ...رسیدن به بلوغ روانی است ....مانند توانایی مسولیت پذیری در برابر انتخابهای شخصی ، انتخاب شغل و همسرمتناسب با شناختی که فرد از خود دارد ، شناخت نسبی خود همراه با نقاط ضعف و قوت و .......


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد