احساس حقارت و عقده ی حقارت دو اصطلاح مشهور در روان شناسی فردی هستند که در محاوره های روزمره و عامیانه نیز به کار می روند .
طبق نظر آدلر ، احساس حقارت یکی از واقعیتهای زندگی بشر می باشد . اهمیت ان از این جهت است که با سرشت آدمی آمیخته است . انسان، در برابر طبیعت تنها موجودی است که فاقد کلیه ی وسائل دفاع طبیعی است .
احساس حقارت به خودی خود حالتی مرضی و بیمارگون و مختص افراد خاصی نیست و همه ی افراد بشر چنین احساسی را تجربه می کنند . با مشاهده ی ضعف و ناتوانی کودک درمی یابیم که شروع هر زندگی مملو از احساس حقارت و خودکم بینی است .
اما ، با وجود حضور آن در کلیه ی افراد بشر تنها در بعضی موارد منجر به بروز عقده ی حقارت می شود و آنچه موجب بروز اختلالات روانی می شود نه احساس حقارت که عقده ی حقارت است .
1- نقص عضو: آدلر در کتاب مطالعه درباره ی اعضا (1907) خاطر نشان می سازد که نقص عضو می تواند نقطه ی آغاز عقده ی حقارت باشد . این کودکان از همان ابتدا در می یابند که در مقایسه با کودکان دیگر توانایی های کمتری دارند. این افراد خود را سربار اجتماع می دانند و رویکردی خصمانه به دنیا دارند. گر چه ممکن است نقص عضو ناچیز باشد اما چگونگی برداشت کودک و اهمیت آن از دید کودک مهم است . چه بسا نقص عضوهای ناچیز منجر به اختلالات روانی بزرگ شده اند .
2- وضعیت خانوادگی : آدلر همواره خاطر نشان ساخته است که فقر اقتصادی منجر به بدبینی و احساس حقارت می شود . علاوه بر آن ، اگر کودک به دلیل نازپرورده بودن و یا نادیده گرفته شدن ، امکان غلبه بر احساس حقارت را در جهت تعاون و همکاری با دیگران نداشته باشد ، این احساس تبدیل به عقده ی حقارت می شود.
3- اختلافات زن و مرد : روان شناسی فردی ، تقدم مرد را که باقی مانده ی تمدن مردسالارانه است رد می کند . به نظر آدلر ، یک زن نمی تواند در دنیایی که توسط مردان تعریف و تعیین می شود خود را با نقش زنانه اش تطبیق دهد . در چنین شرایطی زن با احساسی خصمانه به اعتراضی مردانه روی می آورد و این اعتراض تا آنجا پیش می رود که در نهایت هر زن فریاد برمی آورد که “من می خواهم مردکاملی باشم” .
حال این سوال مطرح می شود که چگونه با وجود احساس حقارت، تعادل روانی در فرد ایجاد می شود ؟ در شرایط مناسب تربیتی ، کودک با استفاده از مکانیسم جبران ، بر احساس حقارت خود غلبه می کند . هدف مکانیسم جبران ، درست نقطه ی مقابل احساس حقارت است . فرد در جهت برقراری تعادل و جبران احساس حقارت خویش هدفی را برمیگزیند و تمامی تلاشهای زندگی او معطوف به این هدف می باشد .
سلام. بندرعباس سیتی آپدیت شد سر بزنید : تراژدی خلیج فارس !
سلام ...
من یه مدتی یه کمی از حرف ها اینجا و نمی فهمیدم ( بگذیم از روزهای که همش رو می فهمیدم ... )
این روزها هیچی نمی فهمم ....
مریم جان یه چیزی بگو بفهمیم ...
خیلی وقت بود چیزی از حامد ننوشته بودی !
(نوشته قبل )
منم موافقم خیلی سطح بالا می نویسی ما دچار کمبود عقل می گردیم .
به باران عزیز:
چرا ...چیه اینجا عوض شده که تو ......
اگه ابهامی هست بگو ، شاید اگه توضیحی بدم .....
همینه چند وقتیه جات تویه این پنجره خالیه .....
به من بگو چی کار می تونم کنم که تو رو باز هم اینجا ببینم ...دوست ندارم دوستای خوبی مثل تو رو از دست بدم .......
به پیام :
اذیتم می کنی ؟؟
به دیوانه :
آره ..خیلی وقت بود ...اما منتظر باش .....کلی قصه ی دارم ازش تا برات بگم ....
تلاش برای برقراری تعادل . خیلی سخته !
سلام . سه موردی که برای احساس حقارت شمردی ٬ درست اما من به یک اصل چهارمی معتقدم و آن : از دست دادن یکی از والدین آن هم در دوران کودکی است .
اما برای من نکته سومی که گفتی قابل قبول نیست چون اصلا به تفاوت بین زن و مرد اعتقادی ندارم .
شرمنده ٬ خیلی خسته ام و دارم از حال میرم .
آپدیت شد .
متن آموزنده ای بود