بی توجه به من به پیش می رود ، گر چه گاهی از او جلوتر رفته ام اما اکثر اوقات سرعتش بیشتر از من بوده
…. گاهی فرسنگها با هم فاصله داشتیم و گاهی فقط یک گام …. آن هنگام هم که از او پیشی می گرفتم نمی دانم چه می شد که ناگاه می ایستادم تا او مثل نسیم آهسته و بی صدا عبور کند …
ازش می پرسم خسته نمی شوی از این گذر پرشتاب و مثل همیشه پاسخ می دهد ، تویی که آهسته می روی و من را نمی بینی ، تویی که گمان می کنی پایان خط بی نهایت است و به راه رفته نمی اندیشی ، من نه آهسته می روم و نه تند ، سرعتی ثابت و یکنواخت دارم ….
می ایستم تا اندکی تامل کنم …چیزی زیر لب می گوید و عبور می کند … به گمانم می خواست بگوید باز که ایستادی …. و مثل همیشه حق با او بود …. می دوم تا در راه ادامه دهیم ، گر چه او هرگز نمی ایستد و من ناگزیر باید به دنبالش بدوم…
ادامه دارد
هیچ چیز تکرار نمی شود ... نه آن چه رفته .. نه آن چه در پیش است ....
چینش زیبای کلمات دلنشین است و لذت بردن از زندگی شیرین ...
اره چیزی پرسیدم .... جوابی داری .. ؟
تامل جایز نیست . هم پای هم پیش روید!!!
دیده ام انانی که راه را هدف قرار دادند.ایستادند و خیمه زندند.ماندند و پوسیدند...ما مردان همیشه بواسطه سیستم آماده شرعی و قانونی دوانده شده ایم . و همیشه زنان را با خودمان به زنجیر بدگمانی و ناموس پرستی به ورطه نابودی کشانده ایم . دویدن بد نیست به شرطی که بسته ء دام و زنجیر یکی دیگر نباشیم.دویدنت مبارک!
ممنون از لینکی که دادی...دیگر داشتم افسرده میشدم.فکر میکردم از نوشتهایم خوشت نمیاید!
سلام مریم خانم اول از همه باید بگم از لینکتون خیلی خیلی ممنونم نمیدونستم بهم لینک دادی منم لینک شما رو قرار میدم // دوم اینکه ببخشید که اینقدر دیر بهتون سر بزنم پستتون رو راجب به پینوکیو رو الان میرم پیدا میکنم بخونم p -:
مثل اینکه یاد همه وبلاگ قشنگت رو بخونم پست ۱۲ شهریورت معرکه بود منم یکی دوتا از این پستها دارم p-: