جلوی آینه با موهام بازی می کردم ، یه حلقه از این ور ، یکی از اون ور
….ابروهای چموشم رو با دستم صاف کردم …. اما هر کاری می کردم ، چشمام دیگه برقی نداشت … زل زدم به عکس عروسی ام …. 14 سال زندگی مشترک ..14 سال بدبختی و نکبت… نمی دونم اگر برگردم عقب باز هم با یه نگاه عاشقش می شم یا نه ... شک دارم …..با صدای زنگ به خودم اومدم …امروز بعد از این همه سال می رفت سر کار، درست مثل همه ی شوهرهای دیگه . با عجله دویدم دم در ، همین طوری که پله ها رو دو تا یکی می پریدم …تارهای سفید رو لای بقیه موهام قایم کردم و روبان صورتی رو محکم گره زدم پشت سرم … همین که در باز شد ذره های نور پاشیدند تویه راهروی ورودی …. چند ثانیه ای طول کشید تا تونستم تویه هیاهوی نور و رنگ ، ببینمش …تویه دستش یه جعبه شیرینی بود و تویه نگاهش یه دنیا محبت . نگاهی که تا به حال ازش ندیده بودم … افسوس که هجوم خاطره های تلخ ، خوشی این لحظات رو زایل می کرد...
تو هم با این فونتت !!
اون بالایی منم ....فونتش رو عوض کنید و بخونیدش !!
ازدواج؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!تکیه؟؟!!!................نه.....
آرررههههههه.........!!!- خنده و چشمک !!!-
راستی با چه فونتی؟
سلام.....فقط میتونم بگم...عالی بود.....همه احساس بود......واقعا زیباست......
راستی ..اون بالا کافیه انکدینگ اکسپلرر رو بزارین روی عربیک...
راستی...فکر ازدواج... بیشتر از خودش مزه داره...یا خوده ازدواج؟؟
فکر ازدواج اگر به خیال تبدیل نشه خوبه ... یعنی فکر کنی با کی می خوای ازدواج کنی ؟ چرا می خوای این کار رو کنی ؟ چه آمادگیهای روانی و .... باید داشته باشی ؟ ازدواج موفق چه جور ازدواجی خواهد بود و از این سوالها .....
اما اگه بری تو خیال .......
من کلا با واقعیتها بیشتر از خیالات حال می کنم ..... فکر کنم خود هر چیزی بهتر از خیالش باشه !!
ری م
دوستانی که لینکشون رو هنوز نذاشتم دلخور نشید .... هنوز در تلاشم که این لینکها رو درست کنم ...تمام هم و غمم اینه که لینکها رو وارد بلاگ رولینگ کنم به زبان سلیس فارسی و بتونم یه ستاره ای ، گلی ، بلبلی بذارم کنارشون اما هنوز موفق نشدم !!! .....
به هر حال ، خیلی از دوستان لینکشون محفوظه ... به زودی در قالب وب لاگ هم دیده خواهند شد ....
مرسی که درستش کردی سپهر جان !
به به
بازم از اون متن های دنباله دار !
زود زود ادامشو بنویس P:
این دو خط پر از انرژی بود .... همین که خوندم نیشم باز شد !!کلی خوشحالات شدم !
چه حساسیتی روی ازدواج به وجود اومده.۱۴ سال زندگی برای منی که اصلا تجربه ی زندگی مشترک رو ندارم اصلا نمی تونه جذاب باشه.۱۴ سال با دیدن یه قیافه از خواب پا شه.اما به نظرم آدما بعد از زمانی که از ازدواج می ره بیشتر می خوان به یه ثباتی برسن که همین ثبات براشون کافیه.یه زندگی آروم .با هر کی شد ، شد!
خوب واسه اینه که تجربه نداشتی !!!
می دونی گاهی اوقات تویه یه رابطه دوست داری که این آدم رو همیشه ببینی ... هر روز صبح که پا میشی کنارت باشه ... ازدواج ، یه رابطه ی احساسی عمیق همراه با صمیمت جنسی است ...
اون ثباتی که می گی به خاطر ازدواج نیست ، وقتی که از سن ماجراجویی ها بگذری ...دوست داری که ثبات داشته باشی ، البته این ثبات مخالف پویایی نیست ... منظور از ثبات اطمینان از تدوام چیزهایی است که دوست داری و برایت رضایت بخش و آرامش بخش است ...
این اتفاق گاهی می افته که اونقدر خود ازدواج مهم می شه که یادمون میره با کی می خوای ازدواج کنیم ......
تکیه بر دیگری؟!!!
توی این دنیای همیشه حرف و بی عمل؟
آره ... دنیای همیشه حرف وبی عمل ..... اما ترجیح می دم نگم همیشه .... بلکه دنیای بیشتر وقتها حرف و بی عمل .. مثال نقض پیدا می شه ، نه ؟؟؟
آره . منم این حس رو خیلی دوست دارم. احساس اینکه یه تکیه گاه مطمئن داشته باشی . به نظرم حس عالیه!
......................................
ببین تو شاید دوباره عاشق خاطرهاش نتوانی بشوی، مهم هم نیست. آن آدم جدیدی که دارد ساخته میشود را چه؟ آن را میتوان دوست داشت و شیفتهاش بود.
درسته ..... می شه دوباره شروع کرد ...
اما ، گاهی اوقات تا رنج خاطره های گذشته تویه ذهنت حل نشه ... تا احساس کنی که از زمونه طلبکاری .... نمی تونی از لحظه های حال لذت ببری......وقتی دیوارهای اعتماد بین دو نفر فرو بریزه .... به سختی می شه بناش کرد ...
دوست داشتم کامنت حامد عزیز رو در مورد این متن ببینم چون تویه این چند تا هیچ مطلبی نبود با عرض پوزش از آرتا .
اما به راستی چرا تصور همه ما از ازدواج این تکیه کردن است !
این بزرکترین توهین به زن حتی اگر واقعیت باشد که هست(من ازدواج کرده ام و حرفم از روی حدس و گمان نیست به کسی بر نخوره) ارزش اعتراف کردن را ندارد حتی اگر این اعتراف از جانب زنی به آینه باشد.
پیروز باشی.
این درسته که تصویر تکیه گاه از ازدواج خیلی کارآمد نیست و مشکل ساز می شه .....
اما این یه واقعیته که یک زن دوست داره که مرد حامی باش و یه مرد دوست داره زن همراهش باشه ....
هر واقعیتی در مورد آدم چه نقطه ضعف باشه چه قوت به نظرم ارزش اعتراف کردن داره ... فکرشون بکن با یه زنی زندگی کنی که با این که به تو نیاز داره اما همش این نیاز انکار کنه این یعنی بخشی از خودش رو داره انکار می کنه و تو تکلیفت معلوم نیست ....اگه بهش کمک کنی بهش برمی خوره و اگر نکنی بخشی از ذهنش تو رو رد می کنه و شک می کنه به توانمندی ات ....
اعتراف چیز خوبیه ، موافقی ؟؟
در نظر خواهی گفته بودید جوونیها ... جسارتا مگه الان چه خبره و چی شده و چند سالتونه ... ؟
جوونم هنوزم !! خبری نیست ......
چرا ۱۴ سال نکبت بار؟! به هر حال میشه هرچیزی رو وقتی خلاف میلت باشه با یه کم سعی و تلاش عوض کنی تا ۱۴ سال زجر نکشی.نه؟
خیلی چیزها رو می شه عوض کرد اما ..... شخصیت آدمها فقط وقتی تغییر می کنه که خودشون با تمام وجود بخوان ، نظر تو چیه ؟
این مردها اگر این بازو را هم نداشتند، به کجاشان میشد تکیه کرد؟
تا حالا بهش فکر نکردم !!! اما فکر کنم بازو یه نماده .. وقتی می گن زور بازو یعنی طرف چه قدر از پس زندگی بر میاد ... اون بر زندگی سواره یا زندگی بر اون ؟؟!!!