رابطه ۶،۵،۴،۳،۲،۲،۱

پنج فاکتور اصلی در شکل گیری روابط بین فردی موثر هستند . جذابیت جسمانی ، مجاورت ، تشابه نگرشها ، شباهت جیعیت شناختی و تشابه شخصیتی . 
به نظر می رسد ،  معیارهای جذابیت بین افراد تقریبا مشابه است . گر چه مسائل فرهنگی نیز بر آن بی تاثیر نیست . اما کلیتهای مشابهی نیز وجود دارد . به عنوان مثال زنانی با چشمان نسبتا درشت و بینی کوچک و چانه ی ریز حذاب به نظر می رسند .
گاهی اوقات توصیف ما از دیگری تحت تاثیر یک صفت او قرار می گیرد . به عنوان مثال ، تحقیقات نشان داده که زنان و مردان - هر دو - افراد که چهره ی جذابی دارند ، متین ، اجتماعی ، جالب ، مستقل و مهیج می دانند ،حتی اگر انها چنین نباشند . به چنین پدیده ای اثر هاله ای می گویند .
البته طبق نظریه ی همتایی ما جذابترین فرد را انتخاب نمی کنیم بلکه به فردی گرایش داریم که از نظر میزان جذابیت شبیه ما باشد  . البته ممکن است جذابیت هر دو فرد در یک زمینه نباشد ، به عنوان مثال یک زن زیبا ممکن است مردی را انتخاب کند که از نظر هوش یا ثروت جذاب باشد !
اما چرا این گونه است ؟ چرا ما به افرادی گرایش داریم که جذابیت ظاهری نسبتا یکسانی با خودمان داشته باشند ؟  در مطالعه ای دو دلیل مطرح شد ؛ نحست ترس از طردشدن ( فرد جذاب ممکن است پیشنهاد دیگری را رد کند ) و دوم ضرورت حفظ توازن در رابطه .
با توجه به افزایش روزافزون کلاسهای بدنسازی و لاغری ، سالن های زیبایی به نظر می رسد در دنیای امروز جذابیت ظاهری و خصوصا جذابیت جنسی یکی از دغدغه های اصلی و اساسی بسیاری از نوجوانان و جوانان باشد  . چرا چنین است ؟؟؟؟؟؟
یکی دیگری از فاکتورهای رابطه مجاورت است . منظور از مجاورت ، نزدیکی فضاهای فیزیکی است . به عنوان مثال ، کارمندان  یک بخش بیشتر با هم در ارتباط هستند . اما ، این فرضیه در عصر ارتباطات و دنیای اینترنت کاربردی ندارد . چرا که تمامی فاصله ها  یا سرعت نور پیموده می شود و منظور از دیدار نه آن ملاقات با حضوری فیزیکی که حضوری مجازی است . از این رو ، من آنجا در کنار توام و تو اینجا در کنار من ! و این مجاورت مجازی  است ! 
یکی دیگر از عوامل، شباهت در  نگرشها است البته در جایی که نگرش ها مهم باشند !
تحقیقات نشان داده اند که تشابه متغیرهای  جمعیت شناختی مانند سن ، جنس و طبقه ی اجتماعی نیز در شکل گیری ارتباط موثر هستند .
از دیگر عوامل ، شباهت در شخصیت است . اما وینچ *نظریه ی جذب متضاد را مطرح کرد . وی بر این عقیده بود که زوجها با نیازهای مکمل خوشحال تر هستند . به عنوان مثال ، اگر فرد مستبد با فردی مطیع ازدواج کند ، هر دو نیازهایشان برآورده خواهد شد . می توان  فرضیه ی وینچ را به زبان اریک برن نیز مطرح کرد . به عبارت دیگر ، جور بودن بازی *های طرفین ارتباط را شکل می دهد و هر چه بازی ها جور تر باشد پایداری بیشتری خواهد بود !
اما این پرسش همچنان باقی است که  تشابه - نگرش ، جمعیت شناختی یا تضاد کدامیک تعیین کننده تر است و چرا ؟ 
یکی دیگر از فیلترهای مهم نیازهای هیجانی است . در واقع توانایی افراد در ارضای نیازهای یکدیگر بهترین پیش بینی کننده ی ادامه ی ارتباط می باشد اما این نیازها اگر مبتنی بر سلامت روان شناختی نباشد امکان رشد را فراهم نمی کند . به عنوان مثال ، رابطه ی بین دو فرد سلطه پذیر و سلطه جو گر چه می تواند پایدار باشد اما موجب رشد و خودشکوفایی طرفین نمی شود .
آنچه تا به حال مطرح شد ، عوامل موثر در شکل گیری ارتباط بودند اما پرسش اینجاست که آیا همین عوامل هم در پایداری ارتباط نقش دارند ؟ و یا پایداری  مقوله ای متفاوت با شکل گیری
 است ؟
عوامل موثر در پایداری ارتباط عبارتند از : خودافشایی ، تعهد ، راهبردهای نگهدارنده متنوع و پیروی از قواعد رابطه .
خودافشایی : آشکار کردن اطلاعات شخصی و خصوصی خود برای دیگری است . پیشرفت رابطه به میزان پیشرفت خودافشایی بستگی دارد. البته ، میزان خودافشایی باید متناسب با مرحله ی ارتباط باشد . اگر روند آشکار سازی نباید آن قدر سریع باشد که دیگری آن را تهدید آمیز تلقی کند و از رابطه عقب نشینی کند . از سویی دیگر ، کندی بیش از حد روند خودافشایی به پایداری و ادامه ی آن لطمه می زند . این را اصطلاحا عدم نفوذ می نامند . این فرایند عبارت است از متوقف کردن عادت خودافشایی صمیمانه .
البته ، گاهی بیان می شود که فرد - خصوصا دختران - باید مرموز باشند و به نوعی همه چیز را بیان نکنند . سوی مثبت این حرف ، تاکید بر زمان مناسب خودافشایی است . سوی منفی آن می تواند به بازی من رو کشف کن ! منتهی شود . این که فرد از خود چیزی نگوید تا مبادا تکراری و یکنواخت باشد. حال آنکه ، آدمی می تواند هر لحظه پر و خالی شود .
آنچه در روند آشکارسازی اهمیت بنیادین دارد ، نه پیچیدگی که صداقت است . شاید بتوان گفت یکی از شاه کلیدهای ارتباط صداقت با خویش و با دیگری باشد .
خودافشایی یکی از عوامل پایداری ارتباط است و تحقیقات نشان داده که زنان بیش از مردان در رابط با همسر خویش خودافشایی می کنند .
یکی دیگر از عوامل مهم در پایداری ارتباط ، تعهد است .تعهد به معنای تصمیم قطعی گرفتن به ادامه ارتباط است که در طول زمان افزایش می یابد .  مسئله ای که شاید سخت ترین و دشوارترین مرحله باشد  و البته طرفین برای شانه خالی کردن از این تعهد توجیه های متنوعی دارند . البته بروز تعهد و ایجاد آن خود به شرایط خاصی نیاز دارد . عوامل مهمی که موجب می شود طرفین خود را ملزم به ادامه ی ارتباط بدانند عبارتند از : رضایت ؛ میزان پاداشی که افراد از رابطه می برند احساس تعهد را بیشتر می کند ، نبود روابط جایگزین ؛ گزینه های محدود موجب می شود به آنچه هست بچسبند !! ، میزان سرمایه گذاری از هر نوعی ؛ سرمایه گذاری عاطفی ، زمانی و حتی پولی .
اما ، به تجربه دیده ام آنچه موجب تعهد فرد به ارتباطی می شود ، تنها کیفیت رابطه نیست . آنچه به فرد توانایی تعهد داشتن به هر امری را می دهد هویت وی است . فردی که هویت آشفته داشته باشد و دائما به آونگ چه کنم چی کار کنم گرفتار باشد ، اساسا نمی داند که چه می خواهد که حالا به آن تعهد داشته باشد یا نداشته باشد. از این رو ، پیش نیاز تعهد به دیگری ، تعهد به خویشتن است و این نیز مستلزم عبور از مراحل هویت یابی و رسیدن به بلوغ اجتماعی - روانی - عاطفی است .افرادی  رابطه ی پایدار دارند که به هویتی منسجم دست یافته باشند . به این ترتیب ، پیش از آنکه به فضای دیگری ها پای نهیم ، نیازمند آنیم که فضای خویش را بشناسیم .
اما نکته ی دیگر آن است که حتی عوامل تداوم بخش لزوما به حفظ کیفیت ارتباط منتهی نمی شوند . برای آنکه کیفیت ارتباط مطلوب بماند توجه به راهبردهای اصلاحی و تداوم بخش ضروری است . بارها شنیده ایم که شیرینی زندگی مشترک دوران کوتاهی دارد و محدود به ماههای ابتدایی و با دید خیلی خوش بینانه سالهای ابتدایی است .و پس از آن به تکراری گریز ناپذیر خواهد رسید . گر چه به نظر من ، تکرار و کسالت حاصل از آن به نظر گریز پذیر می آید .
ارتباط نیز مانند هر چیز باارزشی نیاز به نگهداری و مراقبت دارد . ارتباط خود موجود ی انسانی است . نطفه ی ارتباط  با حضور دو فرد متولد می شود . مراحل جنینی ، کودکی و بزرگسالی را طی می کند و همچون زندگی سراسر شگفتی و پویندگی است . در مراحل ابتدایی ارتباط ، طرفین به آنچه در حال وقوع است بیشتر توجه می کنند و نسبت به هم حساسیت های بیشتری دارند . اما ، شاید به دلیل از اطمینان ثبات رابطه به تدریج از توجه و مراقبتها کاسته می شود . پس از مدتی‌ نارضایتی های خرد انباشته شده و در جایی که شیرینی لحظات گذشته رنگ می بازد ، عقده هایی گشوده می شود . انگار که رابطه زودتر از آنچه انتظار می رود به خزان خود می رسد .
راهبردهای تدوام به انجام فعالیتهای مشترک مانند بیرون رفتن اشاره دارد . معمولا در طی سالها زوجین بیشتر گرفتار جوانب زندگی شده و ارتباط که تا چندی پیش در اول فهرست دلایل ازدواج بود به آخرها فرستاده می شود . بعد از آن مسائلی مثل بچه ها ، اجاره ی خانه و . تامین مایحتاج زندگی ، جایگاهی برجسته را به خود اختصاص می دهند . در این میان ، شاید یک تفریح دو نفره در هر ماه به صمیمیت و تخلیه ی هیجانی طرفین کمک کرده و میزان رضایت را بالا ببرد . از دیگر راهبردها ، اطمینان و اعتماد کردن به طرف مقابل ، ابراز احساسات  ، در میان گذاشتن خبر موفقیتها ، تلاش برای خوشحال کردن یکدیگر ، داوطلب شدن برای ارائه ی کمک در موقع نیاز و تقبل کارهای یکدیگر .
از جمله عوامل مخرب ارتباط که معمولا نیاز به اصلاح دارد ، راهبردهای کنار آمدن با تعارضات است . هر راهبردی می تواند سازنده یا مخرب باشد .نادیده گرفتن تعارض یکی از راهبردهای مخرب است که به دلیل کاهش موقت تنش بسیار استفاده می شود . در مجموع ، خطاهای شناختی در ارزیابی شدت تعارض می تواند موجب به کارگیری راهبردهای مخرب شود .
شیوه های زن و مرد نیز در برخورد و بیان با تعارضات متفاوت است . برخورد با تعارضات فارغ از جنسیت می تواند زنانه یا مردانه باشد برخورد زنانه هیجان - محور است . بیشتر از آن که مسئله مورد بحث قرار گیرد به هیجانات توجه شده و آنها بیان می شوند . برخورد مردانه با استدلال و منطق همراه است . توجه به این اختلافات نیز از اهمیتی ویژه برخوردار است .
راهبردهای اصلاحی بسیار متنوع هستند به قول حاج رضا برای رسیدن به ارتباط رضایت بخش به تعداد آدمها راه هست !!.....
و سوالی دیگر که در مطالب بعدی پیگیری خواهد شد ..... مراحل شکل گیری عشق چگونه است ؟ آیا عینا همان مراحل کلی ارتباط است و یا اساسا عشق مقوله ای متفاوت است ؟
(ادامه دارد )
-------------------------------------------------------------------------------------------
 آنچه را که پیشتر گفته بودم ، دوباره نوشتم تا پیوستگی بین مطالب حفظ شود .