هستم من هنوز

دو هفته شد!
کارهای دانشگاه رو انجام دادم
امتحان ها هم خوب شد نمره ی ناتمام ترم پیش هم به کمک دوست نازنینم تمام شد همه چیز راحت تر از اون چیزی بود که فکر می کردم .. بی دلیل و بی سبب سخت می گیرم من اون قدر دوست دارم یک کاری رو خوب انجام بدم که اصلا انجامش نمی دم این قدر تپه های کوجولو رو بلند فرض می کنم که انگار نباید بهش رسید اما این دو هفته به ناچار دست از سر این کمال گرایی افراطی برداشتم و چه خوب شد بعد از این همه سال ، زندگی و مردگی تازه فهمیدم که تپه تپه است جانا !! . چرا بلندش می کنی ! یا چرا زیادی کوتاهش می کنی ........این دو هفته توفیق اجباری خودکاوی نصیبم شد و اندکی از خودم بیشتر سر در آوردم !! .. یکی از گره هایم ارزیابی اغراق آمیز بود !! ……عینک واقع بینی من اندکی تا قسمتی تار است . بذار یه مثال کوچولو بزنم !! همیشه هر سر دنیا باشم فکر می کنم 7 تا 8 دقیقه می رسم اون سر دنیا !! دوست نازنینم همیشه منتظرم می مونه !! حتی یه دفعه 45 دقیقه سبز شد !! به گمانم با شهرداری قرارداد بسته!! …….. قرار شد برام ساعت بخره .اما اشکال از ساعت نیست ! این منم که در برآورد زمان و مکان و هر چیز برآوردنی مشکل دارم !!

بودنی عاشقانه
این روزها یه مهمون دوست داشتنی دارم
بیشتر از هر کس دیگری دوستش دارم .. دیشب پیشش خوابیدم و کلی خوش گذشت ! امروز صبح با هم بلند شدیم . برایش چای داغ ریختم جگر را سیخ کردم و باهم خوردیم و خندیدم . آفتابک حسودی می کرد ..پنجره رو باز کردم و در گوش نسیم همه چیز را گفتم از دوست داشتن ها و لحظه های خوش این روزها و نگرانی که گه گاه از پایان این خوشی ها به سراغم میاد به هر حال می دانم که هر آغازی را پایانی است اما به پایان نمی اندیشم .. در نهر حضور تو  جاری می شوم و خود را به  زورق سبز عشق می سپرم ، شاید در بالادستها و دوردستها این آب به دریایی بریزد آبی و آرام .. وحشی و طوفانی .. دریای رویایی من ..

نظرات 8 + ارسال نظر
آیه‌های زمینی پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:19 ب.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


خسته نباشید و این گونه موارد عرض می‌شود
و آرزوی موفقیت‌های آتی و غیره


آرتا پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:02 ب.ظ http://darkness.blogsky.com

واقعا خسته نباشید. این مدت دلمون واست تنگ شده بود. منم مثل تو ام . همه چیزو الکی سخت میگیرم. آخرشم خیلی آسونتر از اونچیزی که فکرشو میکردم کارا روبراه میشه
از لحظه لحظه در کنار هم بودنتون لذت ببرین!

هالاو پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:24 ب.ظ http://hallowsky1.blogsky.com

آن ستاره ای رامی جویم که به قطب دوستم رهنمون شود .

نه آنکه سر سیر و سفرم هست

که حدیث زندگی تلخم را مرورمی کنم

زنجیری گردنم را می فشرد

بی که بدانم به کجا پیوسته

و هر لحظه کوتاهتر

و کوتاهتر می شود

الهام پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:46 ب.ظ

بالاخره ستاره دار شد این شدن. وگویی خوب است وسر زنده وشاداب ومریمی.

دیوانه جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:38 ق.ظ http://divane.blogsky.com

و مریم شدن را در روزهایی افتابی دیدن چه لذت بخش است

زمینی جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:36 ق.ظ

خسته نباشی خانمی. و همیشه سبز ...

حامد جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:25 ب.ظ http://dohich.blogdrive.com

به شما توی خواب هم خوش می گذره ؟
جگر خوردید و خندیدید ؟ به جگر ؟ به خوردن ؟ به نحوه خوردن ؟ به نحوه جگر خوردن ؟ یا به نحوه جگر ؟ آهان شاید به نحوه سیخ کردن جگر ؟ اصلا شاید به نحو نخندیده اید ؟ پس به چه خندیده اید ؟
آفتاب حسودی کرد ؟ به شما حسودی کرد ؟ به جگر ؟ یا به جگر خوردنتان ؟ یا به نحو جگر خوردنتان ؟ من باز هم نمی فهمم!!!!
به پایان نمی اندیشی ؟ پایان جگر ؟ سیخ ؟ چه پس ؟
زورق عشق سبزه ؟ کی رنگش کردن ؟ اصلا کی ساختنش ؟ جگر را نمی گم ها
دریا ؟ آبی و آرام ؟ وحشی و طوفانی ؟ آرام و طوفانی !!!!!!به سوالهام جواب می دی دیگه ؟ جواب نمی دی ؟ برای چی ؟ مگه باز داری جگر می خوری ؟ آهان ربطی نداره ؟ پس چی ؟ چرا جواب نمی دی ؟ حداقل جواب بده که چرا جواب نمی دی ؟ آهان خب اگه می خواستی جواب بدی جواب می دادی دیگه. پس چی ؟ ولش کن اصلا. می خوای کامنتم رو پاک کنم. حالشو ندارم. نخونش اصلا. البته فکر کنم تا الان خوندی.
فکر کنم اگه بخوام ادامه بدم تا صبح طول بکشه. پس بی خیال.
راستی تو قرصهای مربوط به تب منو ندیدی؟ مدتی است گمش کردم.

خانه آبی جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:05 ب.ظ http://khaneheabi.persianblog.com/

سلام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد