اولی فکر می کنه دومی دوستش داره ، اولی دوست داره دوست داشته بشه ، وقتی به دوست داشته شدن فکر می کنه ، دلش قیلی ویلی می ره ، اولی دومی رو دوست داره ، چون فکر می کنه دومی دوستش داره !!!
دومی ، اولی رو دوست داره چون فکر می کنه اولی دوستش داره ، اون عاشق دوست داشته شدنه ،
........
بی نهایت لحظه ی بعد
اولی ، دومی رو دوست داره ، براش مهم نیست دومی دوستش داشته باشه یا نه ، اون دوست داره ،دوست داشته باشه !!
دومی ، اولی رو دوست داره ، اصلا هم فرقی نمی کنه اولی دوستش داره یا نه ،....
اولی و دومی همدیگر رو دوست دارن ..... دوست دارن دوست داشته باشن ، و البته گاهی هم دوست دارن دوست داشته بشن !!!*
درهیاهوی سرانگشتان نوازشت جنبیدم
و در ابر چشمانت خفتم
تو بشارت میلاد و مرگی
در سکون امکان محض وجود
اقتباسی از کتاب نانوشته ی <قصه های خنگول و منگول> بخش دوم <میلاد و مرگ در هیاهوی نگاه > نوشته ی خنگولی و منگولی
رفیق به ما هم سر بزن
سلام اول کلام بعدشم وبلاگت یه جورایی با حاله اگه تونستی یه سر بزن سال خوبی داشته باشی
و اینگونه است که دو اشتباه و دو توهم ٬ منجر به زایش عشق می شود. قدرت خدا رو می بینی مریم. پس چرا ایمان نمیاری. ای مریم نا مقدس گناه آلوده.
در ضمن کی گفته توهم یا خطا خوب نیست. این یه مثال نقض.
مریم می گم اسم این پرده از داستان جذاب خنگول و منگول رو بذار : خطای خلاق خوشایند.
در این زندگی و بودن انسان به دنبال چیست و این تکرار میلاد و مرگ که از دید انسان حرفها و حدیث های فراوان دارد به خاطر چیست و این فلک باز در کمین انسان است و انسان همچنان ادامه میدهد