چرا من معتادم !!

چرا یک نفر معتاد می شود ،  سوالی که این روزها مدام از خود می پرسم ....و هر چه بیشتر می پرسم  ، کمتر می یابم .....
آیا در محیطی معتادپرور هستیم ، اگر این گونه است ، پس چرا همه معتاد نیستند ؟ مواد ارزان است و در دسترس همگان  ، اما از این همه ، بسیاری هم معتاد نمی شوند حتی سیگار هم نمی کشند .... شاید  ، چون مامان و بابا معتادند ، بچه شون هم معتاد می شه ..... اما ، نه !! همه ی این بچه ها هم معتاد نمی شن ... شاید ، فقیرند ، اصلا بی کس و کارند ..... آره ، ممکنه ، ولی نمی شه کاری کرد که اینا هم معتاد نشن ..... اصلا یه سوال دیگه ، چرا جوونها بیشتر معتاد می شن ؟ چرا بچه ها یا پیرها کمتر معتاد می شن .... چرا تو سیگار می کشی ؟ چرا وقتی می ریم کوه ، تو بیشتر قلیون می کشی .. حتی اون یکی که از دود داره خفه می شه  .... اونم قلیون می کشه ..... باز هم یه سوال ، تو که می دونی مواد چیز خوبی نیست .... شاید هم ندونی ، اگه ندونی که خوب موضوع فرق می کنه ..... اما ، اگه می دونی ، پس چرا معتاد می شی ؟
نمی فهمم ، یعنی می فهمم که محیط و ماده دو تا عامل مهمه ، می فهمم که قراره من و تو و هر چی جوونه ، نیروی فعال نباشه ، پس اگه معتاد بشن ، عالیه !!! می فهمم که ماده ارزون ، که هروئین قیمتش کمتر از تریاکه چون خطرناک تره ، و اصلا این یه قانونه ، هر چی خطر ناکتر ارزون تر !!!.... اما یه چیزای دیگه هم از خودم می فهمم ......می فهمم که هیچ دل خوشی ندارم، جز همین ماده !!! و لحظه ای نئشگی .......  هیجان رو دوست دارم و می خوام که عطش جنسی ام بزنه بیرون و همیشه حال کنم و حال بدم ..... می فهمم که می خوام بزرگ بشم که دوست دارم هر چی مامان و بابا می گن ،  گوش ندم ..... می دونم که این کارا بچه بازیه اما یاد نگرفتم چه جوری بزرگ بشم ....می فهمم که اونا هم یه پا مقصرند که یا پول زیادی بهم می دم یا که هیچی بهم نمی دم ..... چی کار کنم وقتی که  دوست پسرم ، دوست داره  باهاش سیگار بکشم و الکل بخورم ، که اگه نکنم ، بهم تزریق می کنه .... من هم می ترسی ایدز بگیرم ، البته اگه تا حالا نگرفته باشم .. .... خییل چیزا می فهمم اما هنوز نمی فهمم چرا من معتاد شدم ؟
گاهی  ناامیدم و همیشه می ترسم ، از این دنیای پر آشوب  ....از اون آینده ی مبهم .....می ترسم ..... و با این ترس چی کار کنم .... همه را به دود می سپرم تا شاید دمی دیگر را تاب بیاورم ..... تو می فهمی ، چی می گم ، مگه نه ؟ تو هم ناامید می شی، تو هم می ترسی ، اما ، تو معتاد نمی شی ؟ چرا ؟
  


دوستان  من که بعد از کنکور گم شده اید  ، اگه خودتون رو پیدا کردید ..... خبر بدهید !!!! 

نظرات 16 + ارسال نظر
بچه پرو پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:45 ق.ظ

چرا شما بالاتر از خودتون را فکر نمیکنید چرا آن شخص نشدید چرا همین هستید و از این همین بودن دلخوش هستید چرا هر کس باید درد بودنش را بکشد

من از این بودنم دلخوش هستم ؟؟ بالاتر از خودم رو نمی بینم ؟؟ حرفت رو نمی فهمم ..... هر چی می خونم منظورت رو متوجه نمی شم .....
به من می گن خنگولی !!! لطفا برای این خنگولی بیشتر توضیح بده !!
منتظرم !

پیام پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:52 ق.ظ http://payamra.com

محیط و د.ستان بد بیشترین دلیل را دارند ...

آره .... اما ، چی کار باید کرد ...... با دوست بد دوست نشد !!! چه جوری ؟؟؟؟؟

بچه پرو پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:07 ق.ظ

منظور من اینست . شما به هر عادتی که دارید یا هر چه که شما هستید ( آن شخصیتی که شمایید ) و با تفکر خودتون آنچه که هستید به پدیده ها نگاه میکنید . و از این شخصیتی که دارید رازی و خشنود هستید . و آیا شما بهترین تربیت را در فرزندان آدم داشته اید ؟ آیا این همه انسان که آمده اند و رفته اند هنوز هم به قولی چکنویس آن خداوند هستند و هنوز او نتوانسته انسان نمونه اش را بسازد؟

متن خودم رو یک بار دیگه خوندم .... فکر کنم بد نوشته بودم .... دوباره تغییرش دادم ... شاید اون موضع والدانه اش کمتر بشه ..... تو هم یه بار دیگه بخون ، ببین همون برداشت رو می کنی یا موضع بالاش تعدیل شد ....

اما ، این که این همه آدم چرکنویس خداوند هستند ... کدوم خدا ؟؟ خدا برای من مرده است .... مفهوم معیارهای مطلق در این دنیای پر آشوب بی معناست .....
اما ، من از بودن خود خوشحال هستم .... درست می گی ... بودنی رو انتخاب می کنم که توش خوشحال باشم ... و فکر می کنم خییلی از ادمهای دیگه هم همین کار رو کنند ....
بچه پروی عزیز !!
دنیای ارزشها را متقارن می دانم و مفهوم اخلاق را بسیار شخصی .... بدترین ها و بهترین ها معنایی ندارد .... انتخاب تنها کنش معتبر است .... هر کسی هر طور بخواهد می تواند انتخاب کند .....

بگذار دغدغه های دیگرم را برایت بگویم ، انها را که فرصت گفتنش را در وب لاگ ندارم ..... در همین مورد اعتیاد .... بارها و بارها از خودم می پرسم ،آیا نباید معتاد شد ؟ مگر اعتیاد یک انتخاب شخصی نمی تواند باشد ......چه کسی گفته نباید معتاد شد ؟ و سوالهایی از این دست .....
من فکر می کنم مشکل در این مرحله ی گذار شرایط اجتماعی نه ناهنجاری که بی هنجاری است .... در چنین فضایی که معیارها و ارزشهای اخلاقی دچار آنومی شده ... انتخاب کمتر صورت می گیرد ..... در جامعه ای که هنوز اقتدار پدرسالارانه و شیخ سالارانه با همان نیمه جانی که دارند .. همه چیز را می خواهند در بند کشند ....
چگونه می توان نوجوانی و جوانی کرد .... هویت خویش را پیدا کرد ... انتخاب کرد ، تجربه کرد .....هنوز جریان آب ما را با خود می برد پیش از انکه انتخاب کنیم .....
دوست من !!
انچه در این جا می گویم ترجیح های شخصی است و ... و نه چیز دیگر ..... اندیشه ی خام ناپخته ای را می گویم تا شاید به مدد نقدهای تو پخته تر شود .....

باز هم ممنونم ..... از حضورت و حوصله ای که در نوشتن داری .....

منتظر هستم ......

بامداد پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:34 ق.ظ

سیفونو بکش بره!

میلاد پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.milad-handsome.tk

سلام
وبلاگ خوبی داری
موفق باشی

بچه پرو پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام من نوشته تون دوباره خوندم انشا الله که همیشه شاد و خندون باشی و از غم حوادث بدور ..
به قول خودتون فرصت تجربه کردن نیست و وقت تنگ است و راه گریزی هم نیست
هر کسی در این شهر به خیال و آرزویی یا تفکری زنده است و مشکل اینجاست که از ابتدا تا انتها زندگیش آن افکار یا (من یا شخصیت) با اوست . پس این رنج یا خوشی بودن آیا برای همه اینها ( انسانها ) هست یا عده ای در خوشی و عده ای نا کام و در رنج ...که همینطور هم است
به قول شما خدا یا آن موجود هستی بخش یا آن مایه امید ذهن انسان .در گذشته .امروز مرده است .
و انسان امروز مستقل است و خود حاکم شده حال چه چیزی برای فرزند خود دارد یا چه خوشبتختیی را برای او در نظر دارد؟

یادتون هست یک بار در رابطه با بهترین ها صحبت میکردیم
این تفکر یا قانون طبیعت است که عده ای که توانایی کمتری برای زندگی دارند حذف شوند

و تو یا من یا هر انسان دیگر با افکارش زندگی میکند و خو ش به حال آن کسانیکه فارغ از این حر ف و حدیث ها هستند یا به قولی هاردش یا فکرش موافق ترین است با حرکت این جامعه یا این جهان و از این زندگی لذت میبرد

و یا به قولی زندگی تلخ چه فرقی با مردن دارد و فقط این امید یا عشق یا هر چه که بودن را تاکید میکند از انسانها ی امروز گرفته شده دیگر کسی عاشق نمیشه دیگر کسی بندگی نمیکند . وبیشتر مردم اسیر پول شدند و مفاهیمی که در ذهن ایشان ( انسانها ) است جز به یک زندگی پرتجمل و سکسی به چیز دیگری نمی اندیشد . و آینده با حرکت انها چطور خواهد بود

انشاالله ...خداوند مرده باشد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الهام پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:44 ب.ظ

خوب چون گفتی برات این جا بگم می گم.
فکر کنم علی یکسری از بچه های شهرک را دوتا پسر و ۵تا دختر نوجوان را دعوت کرد که در جلسه شرکت کنند. خوب منم با یکی از همکلاسیهای هانیه و کسانی که قبلا بودن دور همدیگر نشتیم. گودرز دانایی خلاصه بچه ها را به بحث کشاند در مورد اینکه از مواد چی می دانند ونام چه موادی را شنیدن. با معتاد برخورد داشتند در مدارس چیزی مشاهده کردن. چرا کسی معتاد می شه وخوب همه اون مسایلی که دفعه قبل در موردش صحبت شد دوباره به صورت گفتگو تکرار گشت.
مریمی اونقدر هم بد نبود .در نوع خودش با اون بچه های شیطون جالب هم بود.شروینم نمی دونیم چرا نیومد. (کوه می یای هرچند هنوز خودم نمی دونم قرار پا برجاست یا نه!)

الهام جان
به هر حال من باز هم از بابت دیروز معذرت می خوام .....
علی بچه ها رو از کجا کم کرد ..از تو بازارچه ؟؟؟
کدوم کوه رو می گی ، بچه های زروان یا دانشکده ... سه گروه می خواهند بروند کوه .... من با کدوم برم ....
راستش ترجیحی می دم نیام ... درس نخوندم ... و دو هفته است جمعه ها رو دارم می رم کوه و دشت و غار و ....

حامد پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:49 ب.ظ

چه کیفی می ده نظر دادن بعد از کنکور. به خصوص اگه خراب کرده باشی.
وقتی که ارزشها دچار تقارن می شوند و وقتی که تمایز بدترینها و بهترینها رنگ می بازد ٬ پاسخ این سوال که چرا نباید معتاد شد ٬ بدیهی بودن خود را از دست می دهد و این سوال تبدیل می شود به یک چالش که تو هم الان احتمالا درگیر آن هستی. من می خواهم از دیدگاه خود به این سوال پاسخ دهم و بگویم که چرا من به مواد روی نمی آورم. درحالیکه می دانم حالات پس از مصرف حالات منحصر بفردی هستند که ما در حالت عادی کمتر دچار آن می شویم و این برای من خیلی جذاب است.
من معتقدم که من مجازم هر چیزی را حداقل یک بار تجربه کنم مگر اینکه بدانم در صورت تجربه آن چیز ٬ به آن معتاد خواهم شد. تجربه کردن برای من بسیار اهمیت دارد. معنای بازیهای من (که با آنها خوب آشنایی) هم معمولا همین تجربه کردن است. البته ممکن است که موضوع تجربه از نظر عام ممنوع یا مذموم باشد. این مهم نیست. مهم همان اعتیاد نیاورندگی آن است. حال چرا اعتیاد تنها فاکتور محدود کننده تجربه ها و بازیهای من است. برای اینکه اعتیاد ٬ همان معتبرترین کنش ٬ یعنی انتخاب را می کشد و امکانات بودن را که در برابر وجود انسانی است ٬ می سوزاند. انسان را خلع سلاح (انتخاب تنها سلاح اوست) می کند و در خود محبوس. من دوست دارم که هنگام تجربه ٬ این آزادی و توانمندی را داشته باشم که ناگهان و آگاهانه آن تجربه را متوقف کنم. اعتیاد به یک تجربه ٬ این آزادی و توانایی را از من می گیرد.
البته اعتیادی که در اینجا از آن سخن می گویم ٬ یک مفهوم عام است. اعتیاد در یک تجربه ٬ یعنی اینکه ما به تکرار یک کنش عادت کنیم ٬ بی آنکه از آن لذت کافی را ببریم و قادر به متوقف کردن ان کنش هم نباشیم. این اعتیاد می تواند در مصرف مواد ٬ سکس و یا هر کنش دیگری اتفاق بیفتد.
یاد این برنامه های آموزشی تلویزیون افتادم. اه اه اه ..

بچه پرو جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:11 ق.ظ

چه مفاهیمی به نظر شما میتونه سعادت یا خوشبختی برای انسان و جامعه بیاورد یا به قولی این بدن نیازبه چه نرم افزار یا دستگاه فکری برای مدیریتش دارد ؟
یا اصلا نیازی به دستگاهی فکری نیست و آگاهی و قبول حکومت خود یک دستگاه فکری است
در گذشته مفا هیم مقدس یا تابو .. در زندگی انسان نقشهای قابل توجهی داشتند
آیا امروز میتوانیم مفاهیمی بهتر باکارکردی بالاتر برای خوشبختی انسان و جامعه پیداکنیم ؟
و اگر امروز تحقیق برای ما یکی از مبانی تفکر است شاید در گذشته تجربه های تک تک افراد نسل بعد از نسل یکی از پایه های تفکر اتشون بود ه است .

هر چی بیشتر می نویسی ، بیشتر احساس می کنم دارم با یه دوست آشنا حرف می زنم ..... اگر منو می شناسی بگو ، دیگه .....
چه مفاهیمی می تونه خوشبختی آدمی رو فراهم کنه .... پاسخ به این سوال یعنی ارائه ی یک مکتب یا هر چیزی شبیه اون یه دستگاه فکری یا .... به نظرم ، عمر این مکتبها به سر آمده ..... سرکشی در برابر هر دستگاه فکری از ویژگی های این دوران است ... از این رو به این سوال نمی اندیشم !
کارکرد تا بو ها و تقدس ها چه بوده ------ اگه با من آشنایی بگو دیگه اینا رو برات توضیح ندم ----------- تابوها ممنوعیت های اجتماعی را هنجار می کردند و در نتیجه در جهت بقای جامعه حرکت می کردند .....
و من پرسش دیگری دارم ، آیا هنوز هم فرد تمایلی به حفظ بقای جامعه دارد ، برجسته شدن فرد پس از دوران مدرنتیه ، منتهی به فرد محوری شده تا اجتماع محوری ..... از این رو تابوها و تقدس ها کمر نگ شده اند .....
اما ، تریجح ها و انتخاب شخصی و باورهایی دارم که مال امروز است و ممکنه فردا به هیچ کدومش معتقد نباشم .....
این بدن ، نیاز به چه نرم افزاری داره ؟
بگذار به جای پاسخ ، روند فکری ام را برایت بگویم ......
برای مدیریت یک سیستم نیاز به ان داریم تا ویژگی هایش را بشناسیم ..... بنابراین ، شناخت بدن ، امکان مدیدریت ان را فراهم می کند ..... در این حوزه روان شناسی تکاملی و زیست شناسی تکاملی برای من خیلی سودمند است .... چرا که امکان فهم چرایی آنچه اکنون هستم را فراهم می کند و این چرایی راهی است برای این که چگونه بودن خود را تعریف کنم .... علاوه بر ان معیارهایی برای کنترل بدن هم وجود دارد که الویت بندی آن فردی است ..... مثل زیبایی ، سلامت ، قدرت بدنی و ....... گر چه تعریف این معیارها به مد و هنجارها بستگی داره .....
از همین منظر می شه اختلالات خوردن رو هم تحلیل کرد ... اعتراض ، کنترل ، استقلال طلبی ....
کتاب تجددو تشخص گیدنز رو خوندی ، مگه نه ؟

اما در مورد تحقیق .... تحقیق شاید شیوه ای باشد برای انتخاب معیارهای تصمیم گیری ..... به جای این که به عرف ها سنتها رجوع کنیم ..... این سوال برای من مطرح است که آیا سنتها و همین تجربیاتی که نسل بعد از نسل منتقل می شده ، با شیوه های آماری قابل توجیه نیست ..... همان نمودار نرمال ... و شاید این پرسش را این گونه هم بتوان مطرح کرد ، سنتها چگونه شکل گرفتند و رون انتقال آنها چگونه بوده است ؟

حامد جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:10 ق.ظ

خوبه این بچه پر رو ساعت ۴ نصف شب مخش کار می کنه. بچه پررو. این اسم را چه کسی برات انتخاب کرده. خیلی باهوش بوده هر کی بوده . خودت بودی؟ مقاله منو تو می خواستی ؟
مریم من الان رسیدم.

بچه پرو جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:55 ق.ظ

من شما رانمیشناسم ولی امکان داره از لحاظ سال تولد با هم توافق داشته باشیم یا کتابهای همانند خوندیم ویا اشخاصی که بر افکا ر من و شما تاثیر گذاشته اند به دنبال یک حقیقت بوده اند.
تفکر یا دستگاه فکری حاکم است وبیشتر به اینصورت بوده که فرد حق انتخاب نداشته و این همیشه با بشر بوده و امروز نیز هست و مردم بیشتر در فریب افکار متفکرین هستند و متفکرین به کل میاندیشند مانند گذشته وشرط قبول تفکر نزدیکی متفکر با قدرت حاکم بوده است

من کتاب گیدنز را نخوندم میشه اسم کتاب را بگویید
و آیا شنا خت انسان از کل جهان و جسم خودش تمام شناخت انسان است و چیزی برتر را نمی تواند تفکر کند و انسان جز این جسم خاکی که خاک میشود و دوباره انسان میشود بیشتر نیست و یا به قولی زندگی همین هست و بس .

و آنچه که به ما رسیده حاصل تفکرات ۶۰۰۰ ساله انسان متمدن خوش اندیش( انسان طبیعی نه محصور در آپارتمانها و شهرها ) بوده است و آن تجربه های شخصی در ارتباط با علوم انسانی در شرق در دست حکیمان بوده است و نمودار شاید یکی از کاربردی ترین ابزارها باشد ولی تجربه ای که فرد از آن جواب گرفته هم شاید کم از آن نباشد وشاید انتقال اندیشه فرد با تجربه کار آمدتر باشد

بچه پرو جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:59 ق.ظ

سلا م آقا حامد بله مقاله تون من میخواستم و اگر پرویی کردم باید ببخشید

حامد جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:22 ب.ظ

پس لطفا یه ردی از خودتون باقی بذارید تا من بفرستم. ببینم قراره من را هم مثل مریم سوال پیچ کنی ؟

بچه پرو جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:30 ب.ظ

آقا حامد باید ببخشید به این آدرس بفرستید a_aali@yahoo.com

آرتا شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:52 ق.ظ http://darkness.blogsky.com

بیایید و همه چیز رو تقصیر محیط و دوستان ناباب نذاریم!

چه طوری آرتا !!
چه قدر دیر اومدی !!
منم با تو موافقم اما تاثیر محیط رو نمی شه کمرنگ کرد....

بهار یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:29 ق.ظ

سلام مریم جونی...کی تند تند آپدیت کردی که من نفهمیدم....
ببین راجع به این چیزی که نوشتی راستش من ربطش می دم به ؛سطح انگیختگی؛.....می دونی چی می گم؟..
سطح انگیختگی الان تو محیط ما خیلی پایینه....
این که من سیگار بکشم ....معتاد بشم ... دوستامو تشویق به دودی شدن بکنم ....یه انگیختگی مصنوعی برای من ایجاد می کنه که تا حدی سطح انگیختگی خیلی پایین محیط منو جبران می کنه....
یه مورد دیگه هم یادگیری اجتماعیه دیگه....
اگه من سیگار نکشم لوسم....اگه سیگار نکشم بچه ننر و بچه سوسولم......اگه به دوستم که کنارم سیگار می کشه تذکر بدم،آدم خود برتربین غرغروی روشنفکرنما معرفی می شم....
خوب مگه کرم دارم؟
چیزی نمی گم و سیگار می کشم!

دقیقا !! به همین خاطر الگوی مصرف از مخدر به محرک در نوجوانان متغیر است ......
و فشار همسالان از با ثبات ترین پیش بینی کننده ها در مصرف مواد است .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد