زندگی را به تمامی زندگی کن
در دنیا زندگی کن بی آنکه جزیی از آن باشی ،
رهایی کامل و رقصی چنان که رقصنده محو گردد
و تنها رقص به جای بماند .
به زندگی بی کم و کاست آری بگو
شاد باش و شاد باش !
دوباره و دوباره ،
می گویم شادباش!
به کمی سبکسری نیاز داری تا از زندگی لذت ببری
و به کمی شعور تا از لغزش ها بپرهیزی ،
همین کافی است .
زندگی تنها یک فرصت برای بالیدن است
برای شدن ، برای شکفتن .....
اقتباسی از اوشو
در مرود این تصویری که به هنگام باز شدن وب لاگ می یاد من کاملا بی تقصیرم ......همچین یه هو می پره وسط !! از حالا بخواد این جوری خودشو تحمیل کنه وای به حال بعد .....حالا ما وب لاگ می نویسیم ....هیچی ، این چرا از این جنگولک بازیا در می یاره ......نماینده ای که بخواد این جوری رای بیاره ....البته منم مادام العمر حقوق می گرفتم ....حاضر بودم از این اداها دربیارم ، حقوق نگرفته می زنم من ، وای به حال این که .....بگذریم .....
به هر حال گفتم که تمام مسولیت رای دادن ه شخصی که مثله scrennsaver می آید و می رود به رای دهنده مربوط است و این وب لاگ هیچ مسولیتی بر عهده ندارد .......
بعضی دوستان معتقدم من بازار یاب خوبی هستم ....اما ،این یکی کار من نبوده !!!!
اینم جز بازیته ، می گی که کار من نبوده ، تا بیشتر رای بیاری! داری پیام پنهان می دی ؟!!!
سلام
ما میدونیم کار خودته..!
موفق باشی..
سلام
اگر از این کارا بلد بودم که خوب خودم ، نماینده می شدم ، حالا که فعلا هر کی از راه می رسه نماینده می شه ، تازه من که مدتهاست از راه رسیدم و حق آب و گل دارم ....من دفعه ی بعد کاندیدا می شم ، .....م ر ی م در مجلس !!!
خنگولی به مجلس می رود .....
مفهوم گنگ گمشدهایست شادی ...
یه زمانی نوشته بودم.
کجاست حالا؟
آرش جان بیا این خنگولی رو دست کم گرفتیا !!
همین جا !
به قول عزیزترین : زندگی زیباست
It's just like being hungry for life
یه بار گفتم که این گرسنگی ، ......
خوشم اومد....
قبلنا از همچین شعر ساده ای اصلا خوشم نمی اومد....فکر می کردم شعاره....ولی حالا.....
انگار هر چی آدم پیر تر می شه به مفاهیم ابتدائی تر و ساده تر بیشتر اعتقاد پیدا می کنه....
پیر شدم یعنی؟...
نههههههههههههههههههههههههههههههههه.............
بهار جان
اگه تو پیر شده باشی ، پس من تا حالا دو سه دفعه مردم .....نگو این حرفا رو ، پیری چی ، جوونی کدومه !!
اصلا بیا نه پیر باشیم ، نه جوون ، نه بچه ، نه بزرگ همینی که هستیم .. باشیم ، ....
من م ر ی م ، تو بهار ....
خیلی خوبه نه !!!
آره یه بار گفتی . ولی اون بار هم مثل الان حرفت رو خوردی. اینجوری .................. با این نقطه های اعصاب خورد کن. کاش کی بورد کاراکتر نقطه نداشت................... اونوقت می خواستم ببینم چی کار می کردی.......................
ازکلید تب استفاده می کردم ....تازه نقطه چین برای تو هم بهتره ، می فهمی که دنباله داره ......................
درود! این هم پاسخ سوالهای شما درباب مرگ٬ بهترین انتخاب ... َبا تاخیری که بابتش پوزش می خواهم .
اجزاء سیستم جهانی بنابر قانون دوم ترمودینامیک رو به سوی بی نظم تر شدن دارند یعنی با حرکت در بعد مثبت زمان ٬ بی نظمی در کل افزایش می یابد. در این راستا چنانچه طی فرآیندی (چه بسا رندم)٬ میان قسمتی از اجزاء هماهنگی پیش آمد٬ حاصل نظم برقرار گشته سیستمی خواهد بود. این سیستم تا زمانی که میان اجزایش نظم و هماهنگی لازم وجود داشته باشد به حیات خود ادامه خواهد داد و زمانی که بی نظمی در آن از حدی بیشتر افزایش پیدا کرد ٬ سیستم فروپاشیده خواهد شد! لازم به تذکر و یادآوری ست که رویش یک سیستم از کل به هیچ وجه قانون دوم ترمودینامیک را نقض نمی کند چرا که فرایند پیدایش نظم میان قسمتی از اجزاء با افزایش بی نظمی در دگر قسمتهای کل می باشد. یعنی شکل گیری یک سیستم منظم به قیمت بی نظم تر گشتن دگر زیر مجموعه ها کل تمام می شود.
آن زمان که سیستم فروپاشیده شد٬ اجزاء تشکیل دهنده آن ٬ تا رویش دگر بار سیستمی جدید از یک تهی از وهم مالکیت می باشند. و این روند تا تبدیل دگر بار یک به صفر ادامه خواهد داشت ....
(تو پرانتز مریم جان:آدرس دقیق وساعت اون همایش یا سمینار یا ...را برام میل می کنی. ممنون .شدیدا.دوست دارم بیام البته اشرف هم تمایل نشان داد.)
برای ثبت نام با بابک تماس بگیر !
موجودی از زنده بودن انسانها نفع میبرد و چه خوش بگذرد چه بد آخر این داستان فنا و نیستی است و آن موجود سالها ست که این داستان را تکرار کرده .وهر گزاره یا جمله ای که ذهن تو میپذیرد یا با استناد به آن به زندگی خود تداوم داده ای .جز این نیست که خواست او را برآورده ای .
خوشم نیومد...
نمیدونم چرا یاد این شعر افتادم:
در سرزمین تو
چنان عاشقاند
که گرسنگی را فراموش می کنند
در شهر من چنان گرسنه
که عشق را.
بهرام رحیمی.
سلام
آنچه می نویسم معمولا به هم پیوسته است ......شاید اگر مطالب قبلی رو می خوندید ، چنین تداعی نمی شد .....
به هر حال ، شعر زیبایی بود ....
جالب بود!! من شدیدا با دیونیسوس متوافقم!! آفرین!! چیزی که باعث میشه ما معمولا متوجه از هم پاشیدنمون نشیم٬ همینه!! شاید قبل از اینکه رقصنده کاملا محو شه (که البته این محو شدن چیز مثبتیه!!)٬ لازم باشه بار ها بایسته و به صدای قلبش گوش بده٬ تا رقصیدنش موجب زمین خوردنش نشه!!
ضمنا من فکر میکنم کمی شعور برای پرهیز از لغزیدن کافیه٬ ولی برای نلغزیدن کافی نیست!! آدمی که کمی شعور داره٬ ممکنه بدون اینکه بفهمه٬ طبق نوشته ی دیونیسوس٬ خورد خورد بلغزه و کاملا از هم بپاشه!!
سینا جان !
هول نشو !!
من یک سری سوال در مورد مرگ در وب لاگ دیونسیوس نوشته بودم ....دیونسیوس عزیز هم جواب دادند ......و این احتمال کم نیست که اصلا دیونسیوس این مطلب رو نخونده باشه .....
اما ، نکته اینجاست که هر کسی از ظن خود شد یار من !!!
توی این مملکت خیلی ها دوست دارن ما به مرگ بیشتر فکر کنیم ،ولی نمیدونن...
jalebeh