امروز رفتیم کوه با یوسف و الهام و صالح و مریم و هانیه و محمد !!!...برف بازی و تراش مجسمه ای برفی .... بالا و بالاتر رفتن ....سر خوردن و غلتیدن روی برفهای سپید ... سرما و قایم باشک بازی خورشید ...صخره و خطر ...صخره که با نگاهی یخ زده حضورت را به تمامی به نبرد می طلبد ، نبردی سخت و دهشتناک ...و مردمان کسل از تکرار ، با چشمانی گرد شده از ترس و دستهایی گره کرده بر سینه ، در خویش فرو رفته اند و نظاره می کنند تعلیق من و دیگری را ... و شرط بندی می کنند بر سر جان من و صالح تا شاید در این میان یکی سقوط کند !!...و بازی دلهره !!.... باد می وزد ، نه آن چنان سرد که بلرزی ، خنکای دلچسبی دارد اما ، آنان تن هاشان را در بالاپوشها محصور کرده اند تا گرمای آرامش فریبنده را برای همیشه تداوم بخشند ....هیچ حاضر نیستند تا چند گام خطر کنند ...
سلام
مریم خنوم واقعآ وبلاگ زیبایی دارین
اگر چه وبلاک ما به وبلاگ شما نمیرسه ولی خوشحال میشم که به ما هم سر بزنی
به امید دیدار
سلام. برف بازی... منم برف بازی!!!
سلام.خیلی وقت بود نیومده بودم.خوب بود......چون یاد کوه افتادم
پس بالاخره سخره نوردی کردین. منم می خواستم. ولی باید می رفتم. دفعه بعد خوب!.مریم چرا همه باید خطر کنند؟. بعد اگر تفاوتهای فردی در کار باشد چرا در نظر نمی گیری که میزان هیجان خواهی وبه دنبال خطر بودن بعضی ها کمتر است وکمتر می خواهند در زندگی به دنبال خطر هایش بروند واز این گونه بون خود راضیند.
از کوه وحال وهوایش قشنگ نوشتی دیروز وحضور در کنار شماها باعث شد که به من بسی خوش بگذره واونقدر بخندم (از بس که این مدت کم خندیدم)که دلم درد بگیره.
این فقط دیدگاه و ترجیح منه و انگار خطر کردن یه حس خوبی داره برای من ...در پی چیزی بودن و این آرامش هر روزه را شکستن و از این یکنواختی بیرون امدن ....
می فهمم ، چی می گی ، تفاوتهای فردی رو این که هر کسی یه جوری دوست داره ....آره می فهمم ....
می دونم اینی که نوشتم به خطرکردن بار مثبتی داده ، و خوب این فقط یه انتخاب شخصی ......
الهام جان ، یه اتفاق بامزه ی دیگه هم افتاد ،ما دکتر قریب رو هم دیدیم و من با اون کلاه قرمزم کلی خجالت کشیدم ....
من هم خیلی خندیدم ...به خصوص موقع چایی خوردن .....خیلی خوب بود ......خیلی ......
همیشه به گردش....منم دلم خواست...
نگاههای عاقل اندر سفیه٬چای فروشی٬کرخی پاها٬سرمای دستان٬دل درد حاصل از خنده های واقعی٬خجالت کلاه قرمزی از دکتر قریب٬صخره ها. فقطباید در حالت تعلیق قرار داشت تا مزشو حس کرد.واقعا خوش گذشت.
سلام مریم خانم. ببخشید از اینکه تا به حال نتوانستم به شما لینک بدهم چون یا کامپیوترم خراب بود یا سایت یا اکانت نداشتم و یا وقت ولی به زودی لینک شما و سایر دوستان را به زودی می گذارم.
نه. خوشم می یاد سر حرفت می مونی!