جهیدن از قفس

اول ترم بود و هنوز بعضی کلاسها تشکیل نشده بود و تصمیم داشت که این ترم درست و حسابی درس بخوند . دیگه چیزی نمونده بود که از شر این دانشگاه و درس و نمره خلاص بشه ، انگار که این مدرک به قفس بود واسه اون و خیلی از دوستاش .....تویه این سالهایی که گذشته بود ، انگار که فرقی نمی کرد دانشگاه بیاد یا این که .......دانشگاه فقط یک دبیرستان بزرگ تر بود ، به هر حال ، درسهایی می خوند و نمراتی می گرفت ....اما این ترم دیگه تصمیم گرفته بود که دست کم نذاره درسها رویه هم تلنبار بشه و شب امتحان خودش بمونه با یه کوه جزوه های بی سر و ته ....این بار دیگه می خواست در طول ترم درس بخونه ....گرچه ، ته دل به خودش می خندید ،آخه هر ترم همین بساط بود .....

خسته بود ، ترافیک اعصابش رو به هم می ریخت ، کم کم به اواسط ترم نزدیک می شدند و امتحانات میان ترم و از این کوفت و زهرمارا ...باز هم شب بیداری و نمره ی قبولی ، این تراژدی تحصیل ....اما ، دوست داشت که این بار به جای این که از مخرج کم کنه ، به صورت اضافه کنه* ....با همه خستگی می خواست که یه جوری از این دایره های توخالی تکرار و تراژدی بیرون بپره ....اگر توان جهیدن باشه ، هیچ دایره ای بسته نیست ....و او توان جهیدن ....

* توضیحات در صفحه ی بازخورد !!!! 

نظرات 10 + ارسال نظر
مهیار یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:02 ب.ظ http://http://ensanvazendegi.persianblog.com

سلام ممنون که به من سر زدید .در ضمن جواب پیام شما را در همان صفحه نظرات گذا شتم. خدا نگهدار.موفق با شید

[ بدون نام ] یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:05 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:50 ب.ظ http://money4u.co.sr

جالب بود.......................

مهیار یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:55 ب.ظ http://http://ensanvazendegi.persianblog.com

خوب بپر..اما بپر.تا بلندی و دیدی نترس.پیروز باشید.

ترس ، لحظه ی پریدن دیگه وجود نداره ....ترسی نیست ...باکی نیست ......

حامد یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:35 ب.ظ http://hungry_forlife@yahoo.com

فقط به حلقه ها نگاه کن. خوب نگاه کن . هیچ کاری نکن . هیچ کوششی نکن. فقط آرام و متمرکز به این قفس های حلقه گون یا حلقه های قفسی ٬ خیره شو.
ناگهان خواهی دید که بیرون از قفسی.

آن چنان که در هیاهوی موسیقی سکوت را می شنوی ...در سکوت درون ، هیاهوی بیرون را خواهی دید و ذوب می شود در نگاهت ..حلقه های قفسی ......

انسان مه الود دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:24 ق.ظ http://ensan.blogsky.com

بپر ولی مراقب باش کجا می پری.

کجا بپرم ؟ کجا نپرم ؟ راستی کجاها نباید پرید ؟

پیام دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:35 ق.ظ http://payamra.com

همون ... اگه توانش باشه ....

توانش هست اگه بخوای بپری ....اصلا چرا فکر کنیم ..توانش هست یا نه ....مهم اینه که بپریم .....

سارا دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:53 ب.ظ http://dailynotes.blogsky.com

ما که نتونستیم شما بپر...

آیه‌های زمینی دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:47 ب.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com

آره؟ قصه می‌گی خانم معلم!؟

می شه بگی کجاش خانوم معلم بود ؟ !!!
ببین می خوای بگی قصه نیست ، پندی است ادیبانه و منبری است ...

آرتا دوشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 06:31 ب.ظ

اگر توان باشد...نه؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد