مرگ خاموش در اسارت

ماریتا مرد ؟!… به همین راحتی ! تنها یوزپلنگ قابل نمایش در جهان ؟!…. به طرف محل کالبد شکافی می رویم . اجازه عکاسی نمی دهند . پیکر نحیف ماریتا بر روی سکوی سرد اطاق کالبد شکافی ……. ماریتا در سکوتی ژرف خفته است ….
خانواده ی کم جمعیت یوزپلنگ آسیایی چهارمین عضو خود را از دست داد . ماریتا ، ماده یوزپلنگ ایرانی و آخرین بازمانده فاجعه کشتار یوزپلنگ در بافق یزد در روز چهارشنبه 6 دی ماه در برابر چشمان بهت زده ی پزشکان معالج خود جان باخت . ماریتا ، حسرت شکار قوچ و میش ….را در زیر خروارها خاک مدفون کرد . تنها غذایش در 9 سال اسارت خرگوش و راسته ی الاغ بود ، چندین بار اعتصاب غذا کرد ، اما چه سود که این سلطان جنگل رحمی ندارد … فریادهای ماریتا در بن بست سکوت همیشگی خاموش شدند .....
ماریتا ، همدمی به جز قربان * نداشت و حتی از لذت جفت گیری نیز محروم شده بود . همان لذتی که به ندرت این اشرف مخلوقات از آن چشم پوشی می کند ، حال آن که به خود اجازه می دهد حق مادری یوزپلنگ ماده را در زیر لگدهای خودخواهی خود پایمال کند . این حیوان به اصطلاح اشرف مخلوقات !! به خود اجازه می دهد در همه چیز دخالت کند !!! حیوانی که خودخواهی اش را پایانی نیست ……
انسان ؛ اشرف مخلوقات ؟!……
ماریتا ، هرگز فرصت آن پیدا نکرد که به قفس !! جدیدش برود , مثل اشرف مخلوقات که همیشه وقت کم می آورد ..هرگز فرصت هیچ کاری را ندارد ….
ماریتا از این دنیا فقط خاطره تلخ کشتار خانواده اش در بافق ، رنج 9 سال اسارت ، حسرت یک وعده غذای طبیعی ، یاد خاطره ی دوست مهربانش " قربان " را با خود به همراه برد ……..

یکی از حاضرین فریاد می زند :" چه می نویسید خانم ؟ این حیوانها علف ندارند بخورند . به دنبال چه هستید ؟ "
واقعا ما به دنبال چه هستیم ؟
---------------------------------------------------------------------------------------
*
قربان ، نام نگهبان ماریتا

نظرات 12 + ارسال نظر
م ر ی م چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ب.ظ http://shodan.blogsky.com

این بار هم می خواستم در مورد زلزله بنویسم ، اما مرگ ماریتا هم فاجعه ای است .....
خبر مرگ ماریتا را در روزنامه ی همشهری خواندم ..

- تو هم خودتو کشتی با این زلزله .....این همه موضوع ......- - تو هم امروز مرتبا از من ایراد بگیر ...
من با کی دارم حرف می زنم ...

افضلی چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:46 ب.ظ http://www.afzali.co.sr

موفق باشی
به من سر بزن
باتبادل لینک موافقی؟
افضلی

من با تبادل لینک موافقم ، ولی تبادل افکار و بیشتر دوست دارم ....

فریاد زیر اب چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 11:48 ب.ظ http://da2000

سلام
اگه شد یه سری به من بزن
خوشهال میشم

چرا مهمون دعوت می کنی ، در خونه ات رو می بندی ، چند بار اومدم ، راهم ندادی ....

حامد پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:37 ق.ظ

با عرض معذرت ٬ ولی حالم از این جمله به هم می خوره « به ما هم سر بزن» که در وبلاگها باب شده.
این شعر حسین منزوی (که کورش یغمایی هم خوانده) زیباست :
خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش
به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم
پرید و پنجه بر خالی زد ...
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می ساخت ولی به فکر پریدن بود

چه چیزی تویه این جمله هست که حالت رو به هم می زنه ؟
شعر قشنگیه ....خوشم اومد .....
راستی این موقع شب هم محل کارت هستی ؟!!

مرتضی پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:23 ق.ظ http://mortezaa.blogsky.com

در جواب حامد من هم همین طور اما بعد.
چقدر خوبه نشون می دیم توی این دنیا نه تنها انسان ها که حیوون ها هم واسمون ارزش دارن اینکه اون ها رو هم مد نظر گرفتی عالیه.

تمایز بین انسان و حیوان از آن تمایزهایی است که فقط در ذهن انسان وجود دارد ....موجود زنده ، موجود زنده است ....و زندگی ارزشمند ....گر چه مرگ هم زیبایی خودشو داره ..اما چون تجربه اش نکردم ، نمی تونم چیزی در موردش بگم ....
به هر حال وضعیت انسان و حیوان ، متقارن است ...
لینک را خواهم گذاشت ....

آرتا پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:40 ق.ظ http://darkness.blogsky.com

آآآآآآآآآآهههههه

انسان مه الود پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 09:42 ق.ظ http://ensan.blogsky.com

می ترسم روزی بر سر انسان ها همین بیاید... اخرین گونه از نسل جانوری به نام انسان از بین رفت.

از چی می ترسی ؟ این اتفاق حتما خواهد افتاد ....

بامداد پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 09:51 ق.ظ

در متنت چیزهاییی پیدا کردم که ار مرگ ماریتا برام اهمیتش بیشتر بود ! این منم که زنده هستم در تلاش ممنونم ازت ...

مرگ برادری است وفادار به زندگی ....وقتی احساسش می کنی ....پویاتر و زنده تر به قلب اینده می ری ....
نمی دونم از چی تشکر کردی ولی قابلی نداشت ....

پیام پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:05 ب.ظ http://payamra.com

وقتی ادما براحتی میمیرند دیگه در این مورد چه میتوان گفت ؟

آدمها برای ادمها مهمند و حیوانات هم برای حیوانات .....فکر می کنی انسان برتری بر حیوانات دارد ؟

عمار پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:10 ب.ظ http://playmaster.persianblog.com

سلام علیکم.........میگم که خیلی ناراحت شدم...و افسوس.....نمیدونم ...... ماها که متخصص هر چی گند زدن هستیم........راستی من دفعه پیش که اومده بودم ازتون یه سوالی داشتم....ببینم اینکه شما ایقد از شدن میگین.....و البته از نظر من هم خیلی قشنگه...به این فکر کردی که چی باید شد؟.......سوال خیلی مهمیه.....سبز باشی.

آره فکر می کنم ، این سوالی که هر لحظه با من است .. پرسشهایم تنها همدم همیشگی ام هستند ....

پوریا پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:20 ب.ظ http://tanboor.blogsky.com

انگیزه ادامه نیست .
یعنی اصلا هیچی نیست نه انگیزه نه چیز دیگه

پوریا
اگه انگیزه نبود ، هیچی نبود ، اینجا چیزی نمی نوشتی ..هست ، یه چیزایی هست که هنوز هستی ، شاید شدن نباشد اما هستی و هست بودن پیش شرط شدن است ...

حامد پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:33 ب.ظ

جواب سوالهایی که در « پاسخ » پرسیده بودی !!!!!! :
۱) چیزی که در اون جمله منو اذیت می کنه ٬ گدایی توجهه ٬ اون هم از نوع علنی. یادمه که درباره نیاز به توجه ٬ یک بار هم چیزهایی گفته بودم. نمیخواد یادم بندازی. ولی این مورد فرق می کنه . حتما می خوای بپرسی چه فرقی ؟ من نمی دونم . تو می دونی ؟
۲) خواهش می کنم.
۳) نه . الان هم نیستم. (الان رو هم گفتم که دوباره نپرسی. اصلا اگه می خوای می تونم هر بار که پیغام می ذارم ٬ بگم کجاآم. خوبه ؟! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد